دوست عزیز، اگر شما امروز برای اولین بار به این مقاله نظر میاندازید. پشنهاد میکنم برای دنباله کردن این موضوع به قسمت اول این مقاله یعنی (چرا مسلمان نیستم قسمت اول) مراجعه کنید. موفق باشید.
اگر عزیزان قسمتهای گذشته این مقاله را دنبال کرده باشند متوجه این موضوع شدند که تاکنون در مورد موارد تاریخی و پیدایش قرآن و در آخرین قسمت تاکنون در مورد موضوع زن در قرآن نوشته شد. حال با اجازه شما عزیزان در این مقاله میخواهیم در مورد موضوع خشونت در قرآن تحقیق و تفحص کنیم.
چنانکه دوستان عزیز میدانند خشونت در دنیای اسلام یک واقعیتی است که همگان بر آن واقف هستند. باز باید در اینجا این را یاآوری شوم که هدف این مقاله طرفداری از دنیای غرب نیست و یا هرگز نمی خواهیم بگویم که در تاریخ کلیسا خشونت وجود نداشته است. بلکه باید این را بنویسم که متاسفانه در تاریخ کلیسا و رهبران کلیسا خشونتهای را مرتکب شدن که در تاریخ ثابت شده و حتی خونریزی های زیادی در نام صلیب و مسیحیت انجام دادند. صحبت این مقاله این نیست که بگویم ما با فرهنگ تر هستیم و یا دنیای اسلامی با فرهنگ تر است.
باید این را به صراحت بگویم اگر یک شخصی خود را مسیحی بداند و شمشیر و یا اسلحه ای برمیدارد و همنوع خود را از پای در میآورد او یک مسیحی واقعی نیست چون تعالیم انجیل و مسیح عیسی هرگز این نوع رفتار را ترویج ندادند و بر این موضوعات تاکید نکردند، بلکه بر عکس تاکید کردند که از این نوع رفتار دوری کنید.
اما زمانی که یک مسلمان شمشیر و یا سلاح بر میدارد و همنوع خود را از پای در میآورد حال آن همنوع چه کافر باشد از نظر عقیده اسلامی و چه مسلمان و از فرقه های دیگر اسلامی باشد، برای این عمل آن مسلمان توجه دینی از قرآن وجود دارد. کتابی که ادعا میکند از آسمان آمده و توسط خدا کلمه به کلمه آن گفته شده است. و یا این دستورات را از پیامبر خود دریافت کرده است.
در کل من میخواهم بگویم یک مسیحی هم خشونت کرده و اگر این عمل را انجام داده و یا باز آن عمل را تکرار میکند او به کتاب خدا انجیل و دستورات مسیح عیسی عمل نمیکند. پس مسیحیت او طبق کلام خدا باطل است و در حقیقت او مسیحی واقعی نیست.
حال سوالی در این بین پیش میآید. آیا در اسلام و قرآن هم به همین طریق خشونت باطل شده است؟
و یا در اسلام و کتاب قرآن برای عمل خشونت توجیه برای طرفداران دینی خود دارند؟
پس صحبت امروز ما در این مقاله برتری غرب و یا کلیسا بر اسلام و یا برعکس این موضوع نیست. بلکه بررسی این مقاله خشونت در قرآن و زندگی محمد پیامبر اسلام است که مدعی است او پیامبری است که از طرف خدا انتخاب شده است.
برای بررسی این موضوع جالب است اول به سراغ آیات قرآن برویم و ببینم که قرآن در این رابطه چه میگوید. در قرآن دقیقا 149 آیه در مورد جهاد و کشتن مشرکین و غیره موجود میباشد.
برای مثال میتوان گفت در سوره البقره 10 آیه در مورد جهاد و در سوره الاعمران 22 آیه در مورد جهاد، در سوره النساء 14 آیه، سوره الانفال 33 آیه و در سوره التوبه 27 آیه در مورد این موضوع گفته شده است. البته در سوره های دیگر قرآن باز در این مورد آیاتی نوشته شده است.
در ابتدا برای بررسی این موضوع به آیات قرآن نگاه میکنیم و بعد از آن به بیوگرافی محمد پیامبر اسلام بخصوص از کتاب سیرت الرسول الله، بن اسحاق ویرایش بن هشام نگاه میکنیم. چرا که این کتاب به ما کمک میکند که زندگی محمد پیامبر اسلام در مورد خشونت و رفتار او با این مسئله را بررسی کنیم.
و باز از کتب معتبر اسلامی همچون صحیح البخاری، صحیح ابن مسلم و سنن ابو داوود استفاده خواهد شد. برای اطلاعات بیشتر این نقطه را باید یاآوری کنم که این سه کتاب به همراه سه کتاب دیگر که در مجموع شش کتاب هستند. کتب احادیث معتبر اسلامی را تشکیل میدهند.
حال به این آیات در سوره البقره توجه کنید:
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿190﴾
|
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ﴿191﴾
فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿192﴾
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿193﴾
ترجمه آیات به فارسی:
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمىدارد (190)
و هر كجا بر ايشان دستيافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است (191)
و اگر بازايستادند البته خدا آمرزنده مهربان است (192)
با آنان بجنگيد تا ديگر فتنهاى نباشد و دين مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست (193)
حال به آیه 216 در همین سوره توجه کنید:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿216﴾
ترجمه آیه به فارسی:
بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است و خدا مىداند و شما نمىدانيد (216)
|
در این آیات میبینم که نویسنده قرآن از زبان خداوند به امت اسلامی میگوید: شاید شما از جهاد خوشتان نیاید اما این خداوند است که میداند جهاد برای شما خوب است و این عمل را به اجرا در بیاورید.
حال به سوره المائده آیه 32 توجه کنید: البته برای آن دوستانی که از قرآن انگلیسی به ترجمه آقای یوسف علی استفاده میکند باید بگویم که در قرآن انگلیسی این آیه جابجا نوشته شده واین آیه بجای آیه 32 در چهار آیه بعد یعنی در آیه 36 این سوره میباشد. (قابل توجه دوستانی که مدعی هستند همه قرآنها یکی هستند)
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿32﴾
ترجمه آیه به فارسی:
از اين روى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند [با اين همه] پس از آن بسيارى از ايشان در زمين زيادهروى مىكنند (32)
حال به سوره التوبه آیه 5 میرویم:
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿5﴾
ترجمه آیه به فارسی:
پس چون ماههاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است (5)
حال آیه 14 در همین سوره:
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ ﴿14﴾
ترجمه آیه به فارسی:
با آنان بجنگيد خدا آنان را به دستشما عذاب و رسوايشان مىكند و شما را بر ايشان پيروزى مىبخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنك مىگرداند (14)
حال به آیه 29 در همین سوره نگاهی میاندازیم که به گفته مفسران اسلامی این آیه یکی از آخرین آیاتی است که از آسمان نازل شد. توجه کنید:
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿29﴾
ترجمه آیه به فارسی:
با كسانى از اهل كتاب {یهودی و مسیحی} كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانيدهاند حرام نمىدارند و متدين به دين حق نمىگردند بکشید و با آنها كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دستخود جزيه دهند (29)
دوستان و حق جویان عزیز توجه کنند که مفسرین اسلامی معتقد هستند که این آیه کلیدیترین آیه در تاریخ اسلام میباشد. و بر طبق ناسق و منسوخ که آیات قبلی باطل میشوند، پس چون این آیه آخرین آیه نازل شده در قرآن میباشد تمامی آیاتی که به مسلمین میگوید با اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان با صلح و دوستی زندگی کنید باطل میشود و حکم ناسق و منسوخ با آمده آخرین آیه در مورد موضوع مشابه بر دیگر آیات ماقبل از آن اجر پیدا میکند و باید این آیه برای مسلمین قابل اجرا باشد. پس طبق گفته های خود مفسرین قرآن آخرین دستور الله به مسلمین این است بجنگید با کسانی که به روز قیامت ایمان ندارند و یا به رسول {محمد} ایمان ندارد. حتی اگر از اهل کتاب باشند تا آنجای بروید که آنها خود را تسلیم شما کنند و به شما با خواری جزیه {مالیات} دهند.
این محرک فرهنگ جهادی در اسلام برای مسلمین در طول تاریخ اسلام بوده و هست.
خیلی از عزیزان شاید تصوری که از جهاد در اسلام دارند این باشد که جنگی در میان مسلمین با غیر مسلمین و یا به قول قرآن کفار است. ولی همیشه جهاد به معنای جنگ فیزیکی برای مسلمین نیست، بلکه اگر شخصی قدمی که مغایرت با نظر پیامبر اسلام دارد به معنای ضدیت با اسلام محسوب میشود. (یعنی اگر یوحنا نویسنده این وبلاگ برای مسیحیت تبلیغ میکند او بر خلاف نظر اسلام این کار را میکند پس جنگیدن با او حلال و جهاد محسوب میشود.)
خیلی از دوستان فکر میکنند که جهاد یک عامل دفاعی در اسلام است. باید به این عزیزان گفت اگر به تاریخ اسلام و جنگهایش در طول تاریخ نظر کنیم خواهیم فهمید که جهاد یک مسئله دفاعی نیست بلکه میتواند شروع کننده عقیده و نظر اسلامی به دیگران و دیگر مناطق غیر اسلامی باشد. چنانکه در تاریخ اسلامی مشهود است اسلام گسترش خود را از اسپانیا تا هندوستان به زور شمشیر گسترش داد. که در این بین ایران غیر اسلامی در گذشته به زور شمشیر اسلام را اختیار کرد.
شاید دوستان بگویند در کتب مقدس همچون عهد عتیق ما میبینم که جنگ بوده و این جنگها چه فرقی با جنگهای اسلامی دارد و همگی یکی هستند.
در پاسخ این عزیزان باید گفت بله در عهد عتیق جنگ بوده ولی هرگز در آن ایام خداوند از قوم خود نمیخواهد که بروید و دین (یهودیت) را به دیگران تحمیل کنید و برای توسعه دین یهود و یا حقانیت یهوه خدای اسرائیل این جنگها را شروع کنید. در حقیقت آن جنگ ها در ایام خاصی و بیشتردر زمان یوشع اتفاق افتاده برای مجازات گناهان قوم کنعان و خداوند در عهد عتیق به قوم بنی اسرائیل میگوید شما وسیله هستید برای اجرا مجازات و اگر شما هم چنین گناه کنید این مجازات شامل شما خواهد شد. ولی در اسلام و قرآن این آیات، آیات مطلق برای تمامی زمانها و برای تمامی بشریت است.
در قرآن بفرض نمیگوید ای مومنان بروید یه جنگ کافران مکه و یا مدینه و یا مکانی مشخص. که اگر چنین نوشته میشود نشانگر زمان محدودی برای نزول این آیات بود.
در عهد عتیق به صراحتا میگوید بروید به جنگ سرزمین کنعان و این نشانگر زمانی برای جنگ و مکانی برای اقدام جنگ با قوم گناهکار بوده است. و نه برای همیشه بروید و دیگران را بکشید. پس در نتیجه جنگ و یا جهاد در عهد عتیق کاملا با جنگ در قرآن متفاوت است.
در قرآن نمیگوید ای محمد تو پیامبر خدا هستی برو با کافران مکه بجنگ . در قرآن میگوید بروید با کافران بجنگید و آنها را به اسارت در بیاورد بجنگید با کسانی که خود را تسلیم پیامبر و دین اسلام نمیکنند حتی اگر آنها اهل کتاب {یهود و مسیحیان} باشند.
پس در نتیجه برای مسلمین چون قرآن کتاب مطلق و محدود به زمان و مکان نیست و نبوده پس در طول تاریخ اسلام میبینم که این موضوعات همیشه در حال اجرا میباشد. چون این آیات در قرآن با تاکید آمده است.
شاید دوستان مسلمان بگویند که جهاد تنها شمشیر و مبارزه مسلحانه نیست بلکه ما جهاد با نفس در اسلام داریم که این جهاد بر جهاد شمشیر ارجعیت دارد.
در پاسخ این دوستان باید بگویم که تمام منابع اولیه اسلام و احادیث اولیه تاریخ اسلام جهاد فقط به معنایی مبارزه با کفاربوده و هیچ حدیثی قدیمی دال برجهاد نفسانی در تاریخ اسلام وجود ندارد و این حدیث قرنها بعد به احادیث اسلامی اضافه شد. وقتی میگویم که در منابع اولیه و در احادیث اولیه یعنی در کتب معتبر صحیح البخاری و یا کتب مسلم و غیر که از دیگر کتب قدیمتر هستند وجود ندارد. یعنی جهاد با نفس حدیثی است که بعدها به احادیث اضافه شده و ربطی به زمان محمد پیامبر اسلام و خلفای اسلامی ندارد. یعنی این حدیث در اصل از احادیث معتبر در اسلام نمیباشد.
در این قسمت میخواهیم با استفاده از کتب معتبر اسلامی رفتار محمد پیامبر اسلام را در رابطه با این آیات از کتاب ابن اسحاق بررسی کنیم: (برای اطلاعات بیشتر در مورد ابن اسحاق باید گفت ابن اسحاق اولین شخصی بوده که بیوگرافی محمد پیامبر اسلام را تدوین کرده، و 200 سال بعد ابن حشام نوشته های ابن اسحق را جمع آوری کرده که قدیمترین منبع اسلامی در میان مسلمین محسوب میشود.) باز باید این را به عزیزان و دوستان عزیز بگویم که در ایران در کتب دینی خود همیشه داستانهای از محمد پیامبر اسلام میخوانند که بسیار مثبت و شخصیت محمد پیامبر اسلام را مردی مهربان و رئوف معرفی میکنند. در حقیقت احادیث در کتب معتبر اسلام وجود دارد که مسئولان دینی سعی در سانسور این احادیث بوده و از این احادیث دوری میکنند. در اینجا سعی میکنیم به این احادیث بپردازیم.
در کتاب ابن اسحاق آمده است: اولین کسی که به دستور محمد پیامبر اسلام کشته شد پیرمردی یهودی بنام ابن اشرف که جرم این پیرمرد نوشتن شعر بر علیه محمد پیامبر اسلام بوده است. در حدیث مذکور آمده است محمد پیامبر اسلام ندا میکند و میگوید کیست که مرا از دست ابن اشرف خلاص دهد و در جواب پیامبر اسلام، یکی از پیروان او میگوید به من امر بده تا ابن اشرف را هلاک کنم. پیامبر اسلام محمد هم به او میگوید برو و به هر طریقی که میدانی او را هلاک کن.
در فهرست صفحه 367 کتاب ابن اسحاق نوع هلاکت ابن اشرف با آب و تاب تعریف شده است. جالب است در داستان کشتار این نویسنده کهنسال، به پیامبر پیشنهاد میدهند که برای یافتن ابن اشرف باید با حیله و دروغ او را از خانه خارج کنیم، که پیامبر میگوید دروغ شما راست باشد و هر کاری که باید انجام دهید مختار و آزاد هستید. که داستان در صفحه 368 ادامه میدهد که قاتل این پیرمرد در خارج از خانه از پشت سر با خنجری او را از پای در میآورد و رودی او را با خنجر خود به بیرون میکشد و ..... و بعد خبر به پیامبر اسلام میرسد و او هم قاتل و همدستان او را برکت میدهد.
درست در صفحه بعد این کتاب یعنی صفحه 369 بدون هیچ گونه دلیلی نشان داده میشود که محمد پیامیر اسلام به پیروان خود میگوید هر یهودی را که بدست آوردید بدون هیچ گونه رحمتی او را هلاک گردانید. در صفحه 369 ادامه میدهد که دو برادر بودند که یکی از آنها مسلمان بوده و در کار تجارت مشغول و همکار تاجر یهودی خود را بابت همین فرما پیامبر از پای در میآورد. برادر دیگر او که اسلام را به عنوان دین خدا قبول نکرده بود به او میگوید چرا این عمل را انجام دادی، برادر مسلمان در پاسخ او میگوید به رسول الله قسم اگر محمد پیامبر اسلام دستور قتل ترا هم بدهد این کار را خواهم کرد. بعد برادر غیر مسلمان به برادر مسلمان میگوید خدای من این چه دینی است که ترا اینجنین متغییر کرده است این قدرت بزرگی است و ابن اسحاق ادامه میدهد: در همان جا برادر غیر مسلمان به اسلام ایمان آورد. داستانها در این کتاب زیاد است و در اینجا نمیتوان بابت وقت کم همه آنها را ذکر کرد. اما به صفحه 464 همین کتاب میرویم تا داستان دیگری را از پیامبر اسلام محمد بخوانیم.
در صفحه مذکور ابن اسحاق نقل و قول میکند که در شهر مدینه سه قبیله یهودی زندگی میکردند. که قبیله اول به قول نویسنده از مدینه اخراج میشوند و به سرزمین دورتری تبعید میشوند. و تمامی زمینهای آنها را پیامبر اسلام متصرف میشود.
قبیله دوم به نقل این داستان آنها نه تنها اخراج و زمینهایشان تصرف میشوند بلکه اثاث خانه و چادرهای آنها هم به تصرف پیامبراسلام و پیروان او در میآیند. حدیث ادامه میدهد که تا آن جنگ تاکنون این همه شی و وسایل خانه به پیروان اسلام و پیامبر اسلام نرسیده بود.
طبق گفته های ابن اسحاق در کتاب مذکور پیامبر اسلام در قبیله سوم آنچنان کشتار راه میاندازد که در یک روز بین 600 تا 900 مرد از این قبیله در یک روز گردن زده شدند و تمامی زنان و مایملک آنها به تصرف پیامبر اسلام میافتد. که در این بین محمد پیامبر اسلام با زن رئیس قبیله سوم یهودی ازدواج میکند.
در صفحه 465 کتاب ابن اسحاق آمده است: کشتار مردان قبیله سوم به دستور مستقیم رسول الله صورت گرفت.
در صفحه 515 کتاب ابن اسحاق آمده است: شخصی بنام کینانا بابت دانستن نقشه گنج گرفتار میشود و از او میخواهند که آدرس گنج را به آنها بدهد. او از دادن آدرس گنج امتناع میکند و این خبر به پیامبر اسلام میرسد و محمد پیامبر اسلام دستور میدهد که آن شخص شکنجه شود در ادامه حدیث آمده است که خنجری را بر روی آتش داغ کردند و بعد خنجر را بر روی سینه آن شخص گذاشتند تا اعتراف کند و .....
دوستان و حق جویان گرامی، میبینم که بر اساس منابع معتبر اسلام همچون کتاب ابن اسحاق، محمد پیامبر اسلام دستور شکنجه شخصی را داده تا گنجی را بدست آورد.
در یکی از داستانها و احادیث ابن اسحاق آمده است: یکی از اشخاصی که محمد پیامبر اسلام دوست داشت کشته شود شخصی بنام عبدالله بن سعد، برادر ناتنی عثمان بود. این شخص یکی از مشاوران و همدمان محمد پیامبر اسلام بود. ابن اسحاق روایت میکند، در مدینه گاهی محمد پیامبر اسلام آیه ای را بیان میکرد و در این بین عبدالله بن سعد در آخر به محمد پیامبر اسلام در مورد آیات گفته شده پیشنهاد میداد که مثال اگر آیه به این نحو گفته شود بهتر است. و محمد پیامبر اسلام در چندین مورد حرف عبدالله بن سعد را قبول کرده و پیشنهاد او را مد نظر میگرفته است.
ابن اسحاق میگوید: عبدالله بن سعد بعد از چندی ایمان خود را به اسلام و پیامبرش از دست داد و دلیل او به این خاطر بود که عبدالله بن سعد گفته: اگر کلام و آیات محمد آسمانی هستند پس چرا او در مورد اصلاح آیات پیشنهاد مرا قبول کرده آیا گفتار من بر گفتار الله برتری دارد؟ به همین خاطر او به آیات و پیامبری محمد شک میکند. و در آخر عبدالله بن سعد از مدینه به مکه میرود و از پیامبر اسلام محمد جدا میشود. این روایت در صفحه 550 کتاب ابن اسحاق درج شده است.
ابن اسحاق ادامه میدهد و میگوید: از پیامبر اسلام سوال شد چرا عبدالله بن سعد را بابت ترک مجلسه سرزنش نکردید و محمد پیامبر اسلام به اهل مجلس میگوید: من منتظر ماندم تا یکی از شما برود و گردن او را از بدنش جدا سازد. که در این بین یکی از مریدان پیامبر به او میگوید: یا رسول الله چرا اشاره ای ندادید تا اینکار را عملی کنیم. پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش میگوید: یک پیامبر کسی را با اشاره و علامت نمیکشد و این شما هستید که باید بدون اشاره و علامت او را به سزای این گستاخی به قتل میرساندید.
در صفحه 674 و 675 داستان دیگری روایت شده از ابن اسحاق که به این شرح آمده است: پیامبر اسلام محمد شخصی را برای ترور ابو سفیان ارسال میکند. روایت ادامه میدهد و میگوید آن شخص نتوانست ابوسفیان را ترور کند و او را بکشد و در راه برگشت آن شخص به یک چوپانی میرسد، آن چوپان از یک چشم نابینا بود و در حال گفتگو آن چوپان محمد پیامبر اسلام را به تمسخر میگیرد. آن شخص که برای ترور ابوسفیان مامور شده بود تا به خواب رفتن آن چوپان پیش او میماند و بعد از فرو رفتن آن چوپان در خواب عمیق با خنجر و یا شمشیر خود آن چنان ضربی به چوپان میزند که در جا آن چوپان کشته میشود. در ادامه روایت آمده است که آن شخص آن چشم سالم چوپان را از حلقه در میآورد و شمشیر را در گلوی آن چوپان فرو میبرد و از گردن او بیرون میآورد. ابن اسحاق ادامه میدهد که آن شخص به شهرمدینه برمیگردد و خبر را به رسول الله میدهد و رسول الله هم آن شخص را بابت کاری که کرده برکت میدهد.
شاید دوستی مسلمان بیاید و بگوید این روایتها حقیقت ندارد. در پاسخ این دوست عزیز باید بگویم که اینجانب به حقیقت و یا ناحق بودن داستان کاری ندارم چرا که منابع معتبر اسلامی این روایتها را ذکر کردند و بسیاری از فرهنگهای اسلامی با این نوع تفکر در میان مسلمین شکل گرفته شده است.
باز نقل از ابن اسحاق آمده است: محمد پیامبر اسلام شخص دیگر را ترور میکند بنام ابو افک که این شخص در مورد رسول الله شعر ساخته بود و پیامبر اسلام از شعر این شخص ناراحت شده و احساس کرده که به او و شخصیت او توهین شده است. برای همین محمد پیامبر اسلام از شخصی بنام سال ابن اومیر میخواهد که او از بین ببردو او به پیامبر اسلام وعده میدهد که این کار را انجام دهد. این روایت در صفحه 675 آمده است.
ابن اسحاق در ادامه این روایت میگوید: بعد از قتل ابو افک، زنی به این امر معترض میشود و اعتراض خود را با گفتن شعر بر علیه رسول الله بیان میکند. ابن اسحاق نام این زن را اثما بنت مروان معرفی میکند که مادر پنچ فرزند بوده است. در روایت ادامه است خبر کشته شدن این زن به محمد پیامبر اسلام میرسد و او هم به خبر دهنده میگوید شما با این کار به الله و رسول الله کمک کردید.
این نقل و قولها توسط ابن اسحاق و قدیمترین منابع اسلامی تدوین شده و هیچ رابطی به غرب و نویسندگان غربی ندارد. در این مورد اینجانب سعی کردم آدرس دقیق منابع اسلامی را با ذکر صفحه های کتاب ابن اسحاق در مورد این روایتها بنویسم.
کتابی بنام (زندگی محمد) به نویسندگی آقای هیکل اهل کشور مصر در قرن بیستم با این دیدگاه که محمد پیامبر اسلام را میخواهد به جهان غرب معرفی کند. به قول معروف او سعی دارد جذابیت پیامبر اسلام را به جهان غرب معرفی کند. ایشان در کتاب خود داستان ترور ابو افک به دست پیامبر اسلام را توضیح میدهد و میگوید: مرگ اثما بنت مروان به این صورت انجام شد که آن زن در حین شیر دادن به بچه شیرخوار خود بود که توسط فرستاده رسول خدا کشته شد و فرستاده رسول خدا به آن بچه رحم میکند و اول بچه را از مادر جدا میکند و بعد اقدام به قتل مادرش میکند و این نشان رحمت رسول خدا است.
آقای هیکل در کتاب خود میگوید: بابت شهامت قاتل اثما بود که قبیله آن زن به اسلام روی میآورند. دوستان و حق جویان گرامی توجه کنند یک نویسنده در کتاب خود قتل زن شیرده را یک شهامت میخواند و به این نحو میخواهد مخاطبین غربی خود را با رحمت پیامبر اسلام آشنا کند. راه این قتل را در نجات قبیله آن زن معرفی میکند. نویسنده نمیگوید شاید قبیله آن زن از ترس رو به اسلام آوردند.
دوستان و حق جویان گرامی، پس میبینم که نه تنها آیات قرآن بر کشتار غیر مسلمان و به قول خود کفار، حال اگر این کفار اهل کتاب هم باشند تاکید میکند. بلکه پیامبر اسلام خود این مسائل را هم در اطراف زندگی خود داشته است و نه تنها با دشمنان به جنگ شمشیر میرفته بلکه او طاقت تحمل مخالفان بی سلاح خود را هم نداشته است. چنانکه کتب معتبر اولیه اسلامی آنها را برایمان شرح میدهند.
به چند حدیث معتبر دیگر اسلامی از کتب چون البخاری، سنن ابو داوود و ابو مسلم نگاه میکنیم.
در جلد چهارم صحیح البخاری صفحه 55 میگوید: رسول الله گفت ای مومنان بدانید که بهشت زیر سایه شمشیر است. پس دوستان با خواندن این نوع احادیث معتبر در جهان اسلام خواهند فهمید که شمشیر اساس و پایه اسلام و قرآن و عقیده محمد پیامبر اسلام است.
و باز در جلد چهارم صحیح البخاری صفحه 124 میگوید: رسول الله گفت به من دستور داده شده که بجنگم با مردم تا همه بگویند کسی حق پرستیده شدن ندارد بجز الله، و هر کسی فقط الله را بپرستد زندگی و مایملک او در نام من امن خواهد بود.
و باز در کتاب البخاری جلد چهارم صفجه 161 میگوید: این مناسب نیست که یک پیغمبر اسیر جنگی داشته باشد تا زمانی که از دشمنان زیاد بر زمین نیفتاده باشند. { یعنی اول باید دشمنان آنقدر کشته بدهند و بعد از قتل و عام بسیار آن وقت زمان به اسارت در آمد دشمنان است.}
چنانکه دوستان عزیز میدانند در فقه اسلامی ارتداد {مرتد} مجازات مرگ دارد و تمامی عالمان اسلامی در این زمینه متفق القول هستند. البته در جا بجای قرآن اگر میخواهید موضوع مجازات مرتدین را جستجو کنید هرگز مجازاتی برای این موضوع پیدا نخواهید کرد و فقط این موضوع در احادیث اسلامی و احادیث منتسب به پیامبر اسلام محمد وجود دارد.
در جلد نهم صحیح البخاری صفحه 45 میگوید: چند نفر زندیق {مرتدان، کفار، ملحدین، معارضین اسلام} پیش علی {امام شیعیان} آوردند. و علی خلیفه چهارم و امام شیعیان این افراد را سوزاند. ( این گفته من و یا غیر مسلمان نیست بلکه بر گرفته از جلد چهارم صحیح البخاری میباشد.) شاید دوستان شیعه مذهب بگویند این حدیث متعلق به سنی مذهب است. در جواب این عزیزان باید گفت دوستان سنی مذهب علی را خلیفه چهارم خود میدانند و او را همانند عمر، عثمان و ابوبکر قبول دارند. پس در نتیجه آنها نمیخواهند با نوشتن چنین احادیثی خلیفه مسلمین را منفی جلوه دهند.
ابن اسحاق در ادامه داستان خود میگوید: زمانی که این خبر به گوش ابن العباس رسید او گفت: اگر من بجای او {علی } بودم آنها را نمیسوزاندم چون رسول الله {محمد} گفت: کسی را با عذاب الله {منظور جهنم آتشین} عذاب ندهید. و اگر من بودم طبق گفته رسول الله آنها را میکشتم چون رسول الله گفت، اگر کسی دین اسلام خود را عوض کن او را بکشید. دوستان توجه کنند این اساس فقه اسلام است برای مرتدین طبق گفته پیامبر اسلام.
در کتاب سنن ابو داوود جلد دوم صفحه 190 و صحیح مسلم جلد سوم صفحه 946 آمده است: رسول الله {محمد} گفت در جنگ اگر زنان و کودکان کشته شوند اشکالی ندارد و این هم قسمتی از جنگ است.
در سنن ابو داوود صفحه 1214 و 1215 فصل 1306 این کتاب آمده است: افرادی به پیغمبر اسلام بی احترامی کردند.(البته در این کتاب نوع بی احترامی این افراد قید نشده است) این افراد شامل زنی یهودی و مرد سالخورده ای بودند. این اشخاص را بابت بی احترامی کشتند. در صفحه 1215 از جلد سوم سنن ابو داوود آمده است: علی گفت، یک زن یهودی به پیامبر بی احترامی کرده و یکی از پیروان رسول الله آن زن را با دستان خود خفه کرد. و پیامبر اسلام هیچ گونه مجازاتی برای قاتل آن زن در نظر نگرفت.
مترجم کتاب سنن ابو داوود در پاگرافی صفحه مذکور میگوید: این نظریه متفق القول همه مسلمین است، که اگر کسی حتی مسلمانی به پیامبر اسلام توهین کند مستجاب هلاکت است و باید کشته شود.
باز در سنن ابو داوود جلد دوم صفحه 690 فصل 858 آمده است: البته تیتر این فصل به این عنوان نوشته شده: حسن کشتن یک کافر. از رسول روایت شده اگر روزی کسی کافری را به قتل برساند در روز قیامت هم مومن که کافر را کشته و هم کافر کشته شده به جهنم نمیروند. تفسیر این روایت در کتاب سنن ابو داوود اینچنین نوشته شده است: اگر میخواهید هیچ زمانی به جهنم نروید کافری را بکشید چرا که با این عمل تمامی گناهانت پاک میشود و جهنم بر شما حرام میشود.
در جمع بندی این مقاله باید گفت: ما در دنیای قرار داریم که پر از خشونت است چه بنام دین باشد و چه بنام بی دینی هیچ فرقی در این رابطه وجود ندارد. همیشه دوستان مسلمان تاکید میکنند که این خشونت ها کاری به اسلام واقعی ندارد، چرا که اسلام دین صلح و آرامش است. و ملایان دینی و یا بعضی از حکومتها به اسم اسلام سوء استفاده میکنند. ولی دوستان عزیز باید توجه کنند واقعیت چیز دیگر است اگر واقعا کسی نخواهد چشم های خود را بر حقیقت ببیند. میتواند با کمی تحقیق از خود کتب معتبر اسلام و قرآن حقیقت را پیدا کرد.
اگر به آیات خود قرآن و زندگی پیامبر اسلام که بر حسب روایت معتبر اسلامی از بزرگان و پایه گذاران اسلام به جا گذاشته شده و همچنین گفته های خود محمد پیامبر اسلام نگاه کنیم. و با تعصب و بدون دلیل نگویم که پیامبر اسلام حتی آزارش به یک مورچه نرسیده و یا دلیلی برای کشتار به اسم خدا برای تسلت بر دیگران بیاوریم تا آنهای که با شما هم عقیده نیستند مجبور به پذیرش عقیده خود کنید. حقیقت را میتوان دریافت. چرا که توجیه موضوعاتی همچون خشونت در قرآن و در زندگی محمد پیامبر اسلام و احادیث معتبر اسلامی یافت میشود. پس اگر یک مسلمان برای عقیده خود در طول زندگیش خشونت میکند میتواند بگوید من توجه الهی دارم و این یک امر دینی برای من است. مسیحیان هم در طول تاریخ متاسفانه خشونتهای زیادی کردند و در تاریخ این خشونتها ثبت شده اما هرگز آنها نمیتوانند عمل خشونت خود را یک امر الهی بدانند و اگر این اعمال را انجام دادند به مسیح و انجیل شریف خیانت کردند و هرگز یهوه خدای آسمانها عمل آنها را مورد پسند قرار نخواهد داد.
تا پایان این مجموعه یک قسمت دیگر مانده است. ادامه دارد....
برادر شما یوحنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر