۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

آیا کتاب تثنیه از محمد پیامبر مسلمین میگوید؟ قسمت دوم

 با سلامی دوباره به شما عزیزان،  قسمت دوم در مورد آیه 1 و 2 از باب 33 کتاب تثنیه میباشد. قبل از اینکه در مورد این قسمت مطلبی بنویسم. آیه مذکور را بصورت کامل برای شما عزیزان مینویسم:

و این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش ببنی اسرائیل برکت داده* گفت یهوه {خدا}از سینا آمد و از سعیر برایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد.         کتاب تثنیه باب 33 آیات 1 و 2.

چنانکه در قسمت اول این مقاله نوشتم مفسرین اسلامی مدعی هستند که در کتب مقدس آیات زیادی یافت میشود که در مورد (محمد پیامبر اسلام) نوشته شده، و مفسرین اسلامی آیات ذکر شده درابتدا این مقاله  را پیشگویی خدا در مورد سه  دیدار جداگانه او بر موسی ، عیسی و (محمد پیامبر مسلمین) میدانند.

به ترتیب نام موسی، عیسی و محمد چنانکه مفسرین اسلامی مدعی هستند: دیدار اول بر کوه سینا بر موسی نبی بوده و دیدار دوم خدا بر عیسی در سعیر و دیدار آخر او بر محمد در فاران بوده و مدعی هستند که فاران در کشور سعودی (عربستان) میباشد. که پیامبراسلام محمد همراه با لشکری از کرورها (ده هزارنفر) به شهر مکه آمد.

ولی اگر عزیزان کمی با  درایت به نفشه جغرافیا نگاه بکنند، میتوانند به این موضوع پی ببرند که سعیر و فاران در نزدیکی کشور مصر واقع شده  و نه در کشور سعودی (عربستان).
خواهش میکنم برای روشن شدن این پاسخ به کتاب پیدایش باب 14 آیه 6 مراجعه کنید:

و حوریانرا در کوه ایشان سعیر تا ایل فاران که متصل بصحرا (صحرا سینا) است.

و همچنین به کتاب اعداد باب مراجعه کنید:

و بنی اسرائیل بمراحل خود از صحرای سینا کوچ کردند و ابر در صحرای فاران ساکن شد.
کتاب اعداد باب 10 آیه 12

و بعد از آن قوم از حضیروت کوچ کرده در صحرای فاران اردو زدند.  کتاب اعداد باب 12 آیه 16.

این است سخنانیکه موسی بآنطرف اردن در بیابان عربه مقابل سوف در میان فاران و توفل و لابان و حضیروت ودی ذهب با تمامی اسرائیل گفت.        کتاب تثنیه باب 1 آیه 1.

چنانکه از نوشته های مقدس آشکار است، فاران نه در کشور سعودی و نه در فلسطین و نه در اردن بلکه با فاصله که میتوان گفت صدها کیلومتر آن طرف تر  در میان  جنوب فلسطین و شمال صحرای سینا (کشور مصر) قرار دارد.

اگر عزیزان این مکان (سعیر و فاران) را هم به فرض  مورد قبول قرار ندهند،  میبینم که باز  آیه فوق  بما میگوید: خداوند میآید و سخن از آمدن خدا و خداوند است و نه شخصی بنام محمد، چنانکه مفسرین اسلامی ادعای آن را دارند.

کلام خدا میگوید که خداوند با کرورهای مقدسین میاید و نه کرورهای ارتش و سپاه، چنانکه روایت اسلامی میگوید محمد پیامبر آنها  با سپاه خود وارد مکه شد.  در آیه بالا هرگز در مورد آمدن محمد و یا شخص دیگر صحبت نمیکند.

تازه اگر به آیه ماقبل از این نبوت توجه کنیم، میخوانیم:

و این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش ببنی اسرائیل برکت داده.   کتاب تثنیه باب 33 آیه 1.

حال اگر این برکت را برای اسلام و اعراب که همواره دشمنان بنی اسرائیل بوده اند، بدانیم، باز سخت است که این برکت را برای بنی اسرائیل خواند.

دوستان و حق جویان عزیز، در حقیقت این آیه، وعده و برکت خداوند به تک تک طوایف بنی اسرائیل بوده است. خدایی که دشمن را اخراج کرده است. به این آیه توجه کنید:

خدای ازلی مسکن تو است و در زیر تو بازوهای جاودانی است و دشمن را از حضور تو اخراج کرده میگوید هلاک کن* خوشا بحال تو ای اسرائیل کیست مانند تو ای قومیکه از خداوند نجات یافته اید که سپر نصرت تو و شمشیر جاه تو است و دشمنانت مطیع تو خواهند شد و تو بلندیهای ایشانرا پایمال خواهی نمود.

کتاب تثنیه باب 33 آیات 27 و 29.

تا قسمت دیگر خدا یار و نگهدار شما عزیزان

برادر شما یوحنا

۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

آیا کتاب تثنیه از محمد پیامبر مسلمین میگوید؟ قسمت اول

چندی پیش  دوستی گرامی، که از پیروان اسلام میباشند،  آیاتی از کتاب تثنیه برایم قرائت کردند و ایشان مدعی بودند که این آیات، پیشگویی  عهد عتیق در مورد پیامبر اسلام "محمد" میباشد. و از یهودیان و مسیحیان میخواست با خواندن این آیات و این پیشگویی به رسالت محمد ایمان آورده  و اسلام را دین بر حق و مورد قبول قرار دهند.

در این رابطه جالب دانستم، به بررسی این ادعا در کتاب تثنیه بپردازیم.

در ابتدا آیات مذکور را در این قسمت برای عزیزان و حق جویان گرامی، نگارش میکنم:

یهوه خدایت نبی را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید* موافق هر آنچه در حوریب در روز اجتماع و این آتش عظیم را دیگر نبینم مبادا بمیریم* و خداوند بمن گفت آنچه گفتند نیکو گفتند* نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه باو امر فرمایم بایشان خواهد گفت* و هر کسی که سخنان مرا که او باسم من گوید نشنود من از او مطالبه خوام کرد.          کتاب تثنیه عهد عتیق باب 18 آیات 15 ت 19

دوستان و حق جویان گرامی، همانطوری که همگان میدانند، مسلمین بر این باور دارند که دعوت "محمد" به عنوان یک پیامبر و نبی از طرف خداوند بوده و خدا طریق ارتباط با او را به وسیله فرشته ای بنام جبرئیل مهیا کرده است. و این جبرئیل بود که از طریق مکاشفه با او در ارتباط  بوده است.

هر انسان منطقی و با دانشی ( چه مسلمان و چه غیر مسلمان) میداند قبل از اینکه در مورد موضوعی نتیجه گیری کند باید در مورد آن موضوع تعمق و توجه کند.

مفسرین اسلامی ادعا میکنند که در کتاب مقدس آیات بسیار زیادی یافت میشود که در مورد "محمد" پیشگویی کرده است. و آنها مدعی هستند که هدف و منظور واقعی عهد وعده داده شده همان "محمد" پیامبر مسلمین میباشد. ایشان مدعی هستند که باید کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان را از دیده گاه اسلام و توحید ایشان فهمید و گرنه به گمراهی میروید. یعنی باید کتاب مقدس را با عینک این دوستان بررسی کنیم.

برای همین آنها مدعی هستند که آیات مندرج در عهد عتیق مربوط به "محمد" میباشد.

از حق جویان گرامی و مسلمانان عزیز، اجازه میخواهم که آیات مذکور را بررسی کنیم و ببینم آیا آیات در مورد "محمد" پیامبر مسلمین میباشد یا خیر؟

چنانکه در بالا به آیات تثنیه باب 18 اشاره کردیم: میبینم که خداوند به موسی نبی چنین میگوید:
من نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو {یعنی موسی} مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت وهر آنچه را به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.

برای همین مفسرین اسلامی بر این باور هستند که این آیات در مورد "محمد" گفته شده و نه کس دیگر.
حال برای اثبات اینکه بگویم این آیات در مورد "محمد" گفته نشده جالب است به خود قرآن مراجعه کنیم و ببینیم که قرآن در مورد سلسله نبوتهای انبیاء چه گفته است. خواهش میکنم به سوره عنکبوت آیه 27 مراجعه کنید:

آیه 27 میگوید:


وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿27﴾

 ترجمه:


و اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعا او در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود (27)


چنانکه خود قرآن اذعان میکند سلسله نبوت نه از اسماعیل بلکه از اسحاق میآید: ( و ما اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در خانه اش مقام نبوت را و کتاب آسمانی را برقرار کردیم.

البته بعضی از مفسرین اسلامی همانند آقای یوسف علی سعی کردند که اسم ابراهیم را در این آیه به تفسیر خود اضافه کنند تا به متن ی دل خواه در آیه  برسند. اما اگر خوب به  آیه ی که در سوره عنکبوت آمده نگاه کنیم میبینم که کلمه "ابراهیم" اصلا در متن عربی آن نگارش نشده است، ولی این مفسر عزیز سعی کرده که در قرآن خودشان دست ببرد تا نتیجه مورد نظر را دریافت کند. بنابرین  اگر اسم ابراهیم به متن اضافه شود او و دیگر مفسرین اسلامی میتوانند مدعی شوند که اسماعیل هم فرزند ابراهیم بوده  پس در نتیجه "محمد" از نسل اسماعیل است واین آیه به محمد که از نسل اسماعیل است  متعلق میباشد. ولی حقیقت امر این است که در متن عربی قرآن نام ابراهیم یافت نمیشود. در ضمن از مسلمین که به محفوظ ماندن قرآن ادعا دارند و در مورد این موضوع بسیار تاکید میکنند، چنین انتظارنمیرود که برای اثبات گفته های خود با دست خود قرآن را مورد تغییر قرار دهند.

براساس همین تفکرات مسلمانان بر این باور هستند که  این آیات در مورد شخص "محمد" گفته شده است. حال اگر آیات را بطور درست مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم بر صحت این ادعا خط بطلان بکشیم.

خط بطلان کشیدن بخاطر این است که باید این را در نظر داشت کلمه{ برادران} در آیه اشاره به یهودیان است، چرا که موسی از قوم بنی اسرائیل بود و خطاب {از میان برادرانت} به طور حتم به قوم او یعنی یهود و یهودیان بوده است، و اگر عزیزان تمام باب مذکور را قرائت کنند متوجه این موضوع مهم خواهند شد و جای هیچ گونه شکی را برای خوانده نخواهد گذاشت.

 نکته دوم: میتوان منظور {برادران} را در قوم بنی اسرائیل جستجو کرد و نه اقوام غیر یهود. و حال چگونه اعراب که برای بنی اسرائیل بیگانه و دشمن بودند، خداوند از میان دشمنان آنها برایشان نبی ارسال کند؟

در ضمن اگر کتاب تثنیه را مطالعه کنیم متوجه میشویم که کلمه {برادران} به بنی اسرائیل خطاب میشود و نه به بیگانگان. در باب 17 کتاب تثنیه آیه 15. خدا به یهودیان میفرماید: از میان برادران خودت پادشاهی برای خویش انتخاب کن. به این آیه توجه کنید:

البته پادشاهیرا که یهوه خدایت برگزیند بر خود نصب نما یکی از برادرانت را بر خود پادشاه بساز و مرد بیگانه را که از برادرانت نباشد نمیتوانی بر خود مسلط نمائی.  کتاب تثنیه باب 17 آیه 15.

و این یک حقیقت تاریخی است که هرگز بنی اسرائیل برای خود از قوم غیر یهود پادشاهی برنگزید.

نکته سوم: اگر به کتاب پیدایش که یکی از کتب تورات میباشد و به باب 17 آیه 18 مراجعه کنیم، متوجه میشویم که همه انبیاء عهد عتیق از نسل اسحاق ابی یعقوب بودند.

در کتاب پیدایش زمانی که ابراهیم از خدای خویش خواست که فرزند او اسماعیل در نظرش زیست کند ، خدا در پاسخ و به درخواست ابراهیم چنین میفرماید:

و اما در خصوص اسماعیل ترا {ابراهیم} اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور گردانم و او {اسماعیل} را بسیار کثیر گردانم دوازده رئیس از وی پیدید آیند و امتی عظیم از وی {اسماعیل} بوجود آورم* لکن عهد خود را با اسحق {اسحاق} استوار خواهم ساخت ....   کتاب پیدایش باب 17 آیات 20 و 21.

و این موضوع  نشان میدهد که  نبی از نسل اسماعیل  هرگز در آینده ظهور نخواهد کرد و یاید این موضوع منتفی تلقی شود،  چرا که طبق عهد خداوند، وعده به اسحق و یعقوب و فرزندان ایشان داده شده و نه کسی دیگر.
چیزی که سوره عنکبوت به آن اذعان میکند.


نکته چهارم:  بر اساس اسناد تاریخی و سنتی و منابع معتبر قدیمی، این مسیح عیسی است که کامل کننده این بخش ار کتاب تثنیه است و نه "محمد"
چرا که در آیه به این جملات بر میخوریم { از میان برادرانت } یعنی ای موسی آن شخص از طایف و قوم تو میباشد و اوهم همانند تو یک یهودی و یک اسرائیلی میباشد. خواهش میکنم به متن قدیمیتر از قرآن یعنی به کتاب غلاطیان توجه کنید:

لیکن چون زمان بکمال رسید خدا پسر خود را فرستاد که زن زائیده شد و زیر شریعت (شریعت موسی) متولد.
کتاب غلاطیان باب 4 آیه 4.

در قسمت دوم آیات کتاب تثنیه آمده:  هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.

عزیزان و حق جویان گرامی، یبینم که این مسیح عیسی بود که نبوت کتاب تثنیه را به طور کامل انجام داد.
اگر به انجیل یوحنا باب 8 آیه  28 مراجعه کنیم میبینم که مسیح عیسی میگوید:

از خود کاری نمیکنم بلکه به آنچه پدرم مرا تعلیم داد تکلم میکنم.

انجیل یوحنا باب 8 آیه 28.

و باز در انجیل یوحنا باب 12 آیه 49 میخوانیم:

من از خود نگفتم بلکه پدری که مرا فرستاد به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیزی تکلم کنم.

طبق  گفته های مندرج در کتاب تثنیه میبینم که مسیح عیسی خود را هم مثل یک نبی به قوم نبی اسرائیل معرفی میکند، به این آیه توجه کنید:
 
لیکن میباید امروز و فردا و پس فردا راه رو زیرا که محالست نبی بیرون از اورشلیم کشته شد.

لوقا باب 13 آیه 33.

دوستان و حق جویان عزیز، مسیح عیسی  حین که  پسر خدا است طبق گفته های کتب مقدس، ( برای اطلاعات بیشتر در مورد پسر خدا بودن عیسی مسیح خواهش میکنم به مقاله منظور واژه (پسر خدا) در مسیحیت چیست؟  مراجعه کنید) و طبق اسناد معتبر عهد جدید او نبی خدا هم میباشد. چرا که او پیام آور پدر آسمانی بر روی زمین بود. و نه فقط نبی بلکه کاهن اعظم خواهش میکنم به این آیات توجه کنید:

زیرا واضح است که خداوند {عیسی} ما از سبط یهودا طلوع فرمود که موسی در حق آنسط از جهه کهانت هیچ نگفت* و نیز بیشتر مبین {معلوم} است از اینکه بمثال ملکیصدیق کاهنی بطور دیگر باید ظهور کرد* که بشریعت و احکام جسمی مبعوث نشود بلکه بقوت حیات غیرفانی* زیرا شهادت داده شد که تو{عیسی} تا بابد کاهن هستی بر رتبه ملکیصدیق.     عبرانیان باب 7 آیات 14 تا 17.

چنین که از آیات روشن میشود عیسی مسیح شفاعتی است برای مردم در حضور خدا. یکی دیگر از خصوصیات مسیح عیسی لقب {پادشاه} است، فرمانروایی بر مردم از جانب خدا، برای اطلاعات بیشتر در این مورد به کتاب مکاشفه باب 19 و 20.

در حقیقت نبی موعود دارای ویژگیهای مخصوص به خود را دارا است که دوستان مسلمان باید به آن اقرار کنند. "محمد" اینگونه ویژگی ها را در خود نداشت. در حقیقت ویژگیهای که در مسیح عیسی به ظهور رسید کسی که با خدا رو در رو سخن گفت و معجزات بسیاری انجام داد. محجزاتی که خود "محمد" به اذعان خودش این اعمال را انجام نداد.

برادر شما یوحنا


 

۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

شاهدان یهوه، آیا مسیحیان واقعی؟ قسمت آخر


 

 
با سلام به عزیزان و حق جویان گرامی، در ادامه این مقاله به اعتقادات این فرقه میپردازیم.

به جرعت میتوان گفت که شاهدان یهوه در عقیده و اعتقادات با تمامی مسیحیان، چه مسیحیت تاریخی و چه سنتی‌، همانند کاتولیک و ارتودکس و یا پروتستان، در برگزاری نیایشیها و اعتقادات متفاوت هستند. اگردر یک جمله این تفاوتها را بخواهیم بیان کنیم، آن جمله به این صورت توصیف خواهد شد

"هر آنچه که مسیحیت سنتی و تاریخی بدان معتقد است‌، شاهدان یهوه درست نقطه مقابل آن را قبول دارند و به اعضاء خود تعلیم می‌دهند" این فرقه حتی سعی کرده، واژه های که در کتاب مقدس موجود میباشند و دیگرمسیحیان آنها را به کار میبرند، در تعلیمات خود تغییر دهند. برای مثال به چند واژه اشاره میکنم:

واژه تالار ملکوت در مقابل واژه کلیسا،

واژه خادم کمکی در مقابل واژه شماس،

واژه پیران جماعت  در مقابل واژه کشیشان،

واژه شام سروردر مقابل واژه عشاء ربانی،  

واژه ستایش یاه  در مقابل واژه هللویاه   و غیره...


از دیگر اعتقادات این فرقه میتوان به موضوعات ذیل اشاره کرد:

شاهدان یهوه به هم ذات بودن مسیح عیسی با پدر آسمانی عقیده ندارند و در عوض او را یک فرشته مخلوق میدانند.

روح القدس را تنها یک نیروی فعال معرفی میکنند و اعتقاد دارند که هیچ ذاتی الهی در او نیست.

به روح مردگان اعتقادی ندارند و انسان را بعد از مرگ فاقد روح میدانند.

آنها عقیده دارند که مسیح به این دنیا آمد تا فقط نام خدا را به مردم آشنا سازد، و یا معتقد هستند، عیسی مسیح هرگز از مردگان با بدن خود برنخاست و قیام او فقط به صورت روحی انجام شد. و آنها به آیه 18 باب 3 رساله اول پطرس استنباط میکنند. آیه مذکور چنین میگوید:

زیرا که مسیح نیز برای گناهان یکبار زحمت کشید یعنی عادلی برای ظالمان تا ما را نزد خدا بیاورد در حالیکه بحسب جسم مرد لکن بحسب روح زنده گشت.

در اینجا باید متذکر شوم که عبارت بحسب روح زنده شد به معنایی قیام نکردن جسم عیسی نیست بلکه این آیه به ما میگوید: که عیسی از طریق قدرت و به واسطه روح القدس زنده شد.

آنها عقیده دارند که بیشتر مردم به بهشت زمین خواهند آمد و نجات یافتگان در این دنیا فقط از طریق سازمان شاهدان یهوه در نام یهوه میسر خواهد بود.

آنها عقیده دارند که مسیح از سال 1914پادشاهی خود را آغاز کرده و به همراه او 144،000 نفراز مردم (که همه این 144،000 نفر اعضاء مسح شده سازمان شاهدان یهوه میباشند) در آسمان بر مردم حکومت میکنند.

شاهدان یهوه کتاب مقدس را با کمک مترجمان خود ترجمه کردند و دیگر کتاب مقدس را فاقد ترجمه درست به اعضاء خود معرفی میکنند.

شاهدان یهوه عقیده دارند که نباید برای مریضانی که به خون احتیاج دارند خون تزریق کرد و این کار را حرام میدانند. آنها همچنان از برگزاری کریسمس و جشن تولد بیزار هستند و این کار را خلاف کتاب مقدس میدانند.
 
شاهدان یهوه عقیده دارند که هیئت اداره کننده ایشان امروزه "غلام امین و دانا" یعنی "جانشین خدا و مسیح" بر روی زمین است، و این استدلال را از آیه 45 باب 24 انجیل متی برای خود بیان میکنند.
  • حق جویان گرامی، در حالی که هیئت اداره کننده شاهدان یهوه امروزه به اعضاء خود تعلیم میدهد که هرگز شخص اول سازمان آنها آقای چارلز راسل مدعی "غلام امین و دانا" بودن را نداشته است. ولی اگر ما به کتابی به عنوان (شاهدان یهوه- اعلام کنندگان ملکوت خدا) به صفحه 142 که از خود این فرقه به چاپ رسیده بنگریم، متوجه صداقت کذب این هیئت به اعضاء خود خواهیم شد. در کتاب مذکور به نکته بسیار مهمی برمیخوریم، که ثابت میکند آقای چارلز راسل به مدت 30 سال ادعا چنین موضوعی را داشته است. برای اثبات این گفته نظر شما عزیزان را به قسمتی از این کتاب جلب میکنم:
  



 
  " همسر برادر راسل بیش از یک دهه {بعد از سال 1881} علنا این نظر را ابراز میداشت که خود راسل آن "غلام امین و داناست". عقیده ی {همسر راسل} در باره ی هویت "غلام امین" از سوی شاگردان کتاب مقدس (نام قدیمی شاهدان یهوه) به مدت تقریبا 30 سال عموما پذیرفته شد. برادر راسل این عقیده را رد نکرد..... {بعد از این 30 سال} درکی که برادر راسل در سال 1881 {در این باره که او آن "غلام" نیست} ابراز نمود. برج دیدبانی اول آوریل 1927
 
 
این مطلب نکته ی بسیار مهمی را به خوانندگان خود نشان میدهد: اینکه انجمن برج دیده بانی تقریبا از سال 1897 تا فوریه 1927 به مدت 30 سال تعلیم میداد که شخص راسل آن "غلام امین و دانا" یعنی "جانشین خدا و مسیح" است. بنابر این وابستگان انجمن (هیئت اداره کننده شاهدان یهوه) آن غلام نبودند، و در عوض فقط آقای راسل جانشین مسیح بر روی زمین بوده است. 
 

امیدواریم این مقاله ذهن حق جویان عزیز، را در مورد این فرقه انحرافی روشن کرده باشد. امیدوارم، خدا و خداوندمان مسیح عیسی روح حکمت و مکاشفه را به شما عزیزان عطا فرماید، تا چشم دلتان بر حقایق روشن شود و از این نوع فرقه های دروغین دوری کنید تا گرفتار شیطان و بابل عظیم نشوید.

فیض مسیح عیسی با همه عزیزان

برادر شما یوحنا