۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

آیا ایمانداران از قبل انتخاب شدند؟ قسمت دوم


 با سلام دوباره به شما عزیزان،

عزیزان نجات یک مسئله ایمانی هستش در مسیحیت. مسئله "انتخاب برای برگزیدگی"  از طرف خود انسانها است و نه انتخاب مردم توسط خدا. در نظر خدا هیچ انسانی برای "نجات پیدا کردن" بر دیگری برتری ندارد. چونکه او همه را برای نجات برگزیده و برای همین هدف بود که پسر یگانه خودش را داد. خواهش کنم حال  به این آیات توجه کنید:

 

" هر كه به وي ايمان آوَرَد، به اسم او آمرزش گناهان را خواهد يافت. "   اعمال باب 10 آیه 43

 

" هر كه به او ايمان آورد خجل نخواهد شد "    رومیان باب 10 آیه 11

 

" هر كه ايمان دارد كه عيسي، مسيح است، از خدا مولود شده است؛ "   

                                                                          رساله اول یوحنا  باب 5 آیه 1

 

" و هر كه به من ايمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد. "      انجیل یوحنا باب 11 آیه 26

 

" تا هر كه بر او ايمان آورد، هلاك نگردد بلكه حيات جاوداني يابد. "     انجیل یوحنا باب 3 آیه 16

 

" من نوري در جهان آمدم تا هر كه به من ايمان آوَرَد در ظلمت نَمانَد. و اگر كسي كلام مرا شنيد و ايمان نياورد، من بر او داوري نمي‌كنم زيرا كه نيامده‌ام تا جهان را داوري كنم بلكه تا جهان را نجات بخشم. هر كه مرا حقير شمارد و كلام مرا قبول نكند، كسي هست كه در حقِّ او داوري كند، همان كلامي كه گفتم در روز بازپسين بر او داوري خواهد كرد. "      انجیل یوحنا باب 12 آیات 46 تا 48

 

تمامی عبارات منظور "هر که" که  در آیات فوق آمده اند. به این معنای میباشند که هر کس بدون توجه به این که چه کسی هست، بسته به اینکه ایمان بیاورد یا نه، نجات خواهد یافت و یا این نجات را دریافت نخواهد کرد. اگر شخص ایمان بیاورد همانطور که خواست و انتخاب خداست، نجات خواهد یافت. ولی اگر شخص انتخاب کند که ایمان نیاورد، نجات هم نخواهد یافت. به همین سادگی است.

به طور خلاصه باید بگویم : دو نوع دیدگاه برای انتخاب وجود دارد. دیدگاه اول میگوید: انتخاب به این بر می گردد که کسی را نسبت به کس دیگری انتخاب کردند. به عبارت دیگر: من تو را بجای کس دیگری انتخاب می کنم. در این رابطه و طبق تعلیم "از قبل انتخاب شدند"، خدا ما را برگزید و دیگران را رد کرد. او در تقدیر ما مسیحیان نجات را گذاشت و در تقدیر بقیه نجات را قرار نداد. در این دیدگاه بقیه برگزیده نیستند. که با بررسی آیات کتاب مقدس میشود این سوال را بیان کرد:

 آیا این دیدگاه می تواند صحیح باشد؟  مسلما پاسخ خیرمیباشد، زیرا طبق تک تک آیاتی که قبلاً مطالعه کردیم خواست و اراده خدا این است که همه نجات یابند. او برای همین هدف یعنی "نجات همه انسانها" پسرش را داد. و این دیدگاه دوم میباشد.

شاید بعضی ازعزیزان بگویند که در رساله افسسیان باب اول آیات 3 تا 7 میگوید: ("متبارك باد خدا و پدر خداوند ما عيسي مسيح كه ما را مبارك ساخت به هر بركت روحاني در جايهاي آسماني در مسيح. چنانكه ما را پيش از بنياد عالم در او برگزيد تا در حضور او در محبّت مقدّس و بي عيب باشيم. كه ما را از قبل تعيين نمود تا او را پسر خوانده شويم بوساطت عيسي مسيح برحسب خشنودي اراده خود، براي ستايش جلال فيض خود كه ما را به آن مستفيض گردانيد در آن حبيب. كه در وي به سبب خون او فديه يعني آمرزش گناهان را به اندازه دولت فيض او يافته ايم.") پس به چه معناست؟

 در پاسخ به این عزیزان باید گفت:   این آیات به این معنا  نیست که ما نسبت به دیگرانی که برگزیده نشده اند، برگزیده شدیم. بلکه یعنی ما برای نجات انتخاب شدیم. خدا وقتی فرزندش را داد همین برگزیدگی نجات را برای دیگران هم انجام داد. وقتی می گویم "برگزیده" به هیچ وجه بدین معنا نیست که اینها نسبت به آنها که رد شده اند، برگزیدگانند. چنانکه در مثال نیت متخصص اشاره کردیم. او به عنوان یک متخصص دوست دارد که همه  بیماران  شفا پیدا کنند. خدا مطمئناً ما ایمانداران را برگزیده ولی نه نسبت به کسانی که انتخاب نشده اند.

عزیزان باید توجه داشته باشند که خدا اشخاصی را که باید نجات یابند  گلچین نمی کند. اگر گلچین کند، او ظاهرنگر خواهد بود. که اصلاً اینچنین نیست و حاشا از خدای محبت.

 

" في الحقيقت يافته ام كه خدا را نظر به ظاهر نيست"   اعمال باب 10 آیه 34

 

هللویاه بر نام خداوند، چرا که او برای هرکس که او را بطلبد پدر خواهد بود.  در حقیقت او در جستجوی انسانهایی است که او را می طلبند تا خود را بر آنها آشکار کند.

 

"خداوند از آسمان بر بني‌آدم نظر انداخت تا ببيند كه آيا فهيم و طالب خدايي هست. "   

                                                         مزامیر باب 14 آیه 2

 

" ليكن اگر از آنجا يهوه خداى خود را بطلبى، او را خواهى يافت، بشرطى كه او را به تمامى دل و به تمامى جان خود تفحص نمايي. "      تثنیه باب 4 آیه 29

 

عزیزان وقتی کسی خدا را می طلبد و واقعاً می خواهد که او خود را برایش مکشوف سازد، خدا قطعاً خود را ظاهر خواهد کرد.او کسی است که شخص را به خود جذب خواهد کرد. اما این چیزی نیست که خدا بخواهد فقط برای آن شخص انجام دهد. چیزی که خدا برای هرکه او را بخواند، انجام خواهد داد. خدا به دنبال کسانی است که او را بطلبند و کسانی که او را با تمامی دل بطلبند، وی را خواهند یافت.

این اتفاقی نیست که گاهی برای بعضی فقط رخ دهد. بلکه قانونی است که توسط خدا برای جمیع بنی آدم خواسته شده است. وقتی شخصی خدا را از ته دل فرا میخواند، او مطمئناً ظاهر خواهد شد و شخص را به خود جذب خواهد کرد. به همین جهت است که ما باید انجیل یوحنا را بفهمیم که می گوید:

 

"كسي نمي‌تواند نزد من آيد، مگر آن كه پدري كه مرا فرستاد او را جذب كند"  

 انجیل یوحنا باب 6 آیه 44

 

متاسفانه بعضی از عزیزان با معلومات  ابتدای از کتاب مقدس می گویند: "در این آیه همه چیز بر عهده خداست. اگر خدا بخواهد، شخص را به خود جذب می کند و اگر نخواهد این کار را نمی کند." تفسیر این آیه بدین شکل، خدا را ظاهر نگر می کند و مرگ مسیح و نجات برای همه را رد می کند. خدا کسانی را که به خود جذب می کند گلچین نمی کند. بلکه او خود را به هر که در طلبش باشد نشان خواهد داد. این قانونی الهی است که خدا آنرا قرار داده است.

 

حال باید دید که مسئولیتهای خدا و ما در این رابط چیست؟ مطمئناً خدا مهمترین نقش را در نجات دارد. اما ما هم مسئولیتی داریم و خدا در این رابطه نقشی نیز به ما داده است. دوم قرنتیان 5: 18-21 بسیار واضح نقش ما را در مصالحه با خدا بیان می کند. از عزیران خواهش میکنم به ایات مربوطه توجه کنند:

 

" و همه چيز از خدا كه ما را بواسطه عيسي مسيح با خود مصالحه داده و خدمت مصالحه را به ما سپرده است. يعني اينكه خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه مي داد و خطاياي ايشان را بديشان محسوب نداشت و كلام مصالحه را به ما سپرد. پس براي مسيح ايلچي هستيم كه گويا خدا به زبان ما وعظ مي كند. پس بخاطر مسيح استدعا مي كنيم كه با خدا مصالحه كنيد. زيرا او را كه گناه نشناخت، در راه ما گناه ساخت تا ما در وي عدالتِ خدا شويم. "   دوم قرنتیان 5: 18-21

 

 

خدا با دادن پسرش جهان را با خود مصالحه داد. با این گفته اکنون راه به سوی خدا باز است.بله عزیزان، درب بسوی خدا باز است ! چرا که او، "شخصی را که گناه نمی شناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در او عدالت خدا بشویم !" گفتن این چیز ها به مردم مأموریت مصالحه دوباره است. این مأموریت بر عهده کیست؟ مسلما بر عهده ما ایمانداران است. این مسئولیت بر عهده ماست که به مردم اطلاع دهیم. چرا که ایمانداران  سفیران مسیح هستند.

عزیزان اگر به رساله  اول قرنتیان 3: 5-6 مراجعه کنیم میتوانیم مسئولیتهایمان را واضحتر بدانیم.

 

" پس كيست پولس و كيست اپلس؟ جز خادماني كه بواسطه ايشان ايمان آورديد و به اندازه اي كه خداوند به هر كس داد. من كاشتم و اپلس آبياري كرد لكن خدا نموّ مي بخشيد. "

 

اگر خوب به آیه توجه کنیم میبینم که  خدا مهمترین نقش را ایفا می کند. یعنی نقش رشد دادن و نمو کردند. اما کسی باید دانه را بپاشد و کسی هم باید آبیاری کند. کسی که باید دانه بپاشد و آبیاری کند کسی غیر از خداست، این کارها به ایمانداران محول شده است. در آیاتی که خواندیم، این مأمورین یعنی ما هستیم که مأموریتی مصالحه را بر عهده داریم.  آیه به ما نمی گوید: خدا کاشت، خدا آبیاری کرد و خدا رشد داد. انسان هایی در این امور دخالت داشتند که خدا مأموریت هایی به آنها داده بود. انسان هایی که گفتند: "خدا حاضر است، با او مصالحه کنید." و به محض اینکه آن شخص خدا را طلبید، خدا با وی ملاقات می کند و وی را به خود جذب می نماید. انسان هایی هم مثل اپلس بوده اند که دانه هایی که در قلب مردم بود را آبیاری کردند.    

عزیزان   به عبارت " به واسطه ایشان"  در آیه توجه کنند:  (به واسطه ایشان ایمان آوردید") منظور از این سخن که به واسطه ایشان ایمان آوردید، پولس و اپلس است. ایشان نقش هایی که خدا بهشان داده بود را انجام دادند. (نقش های واسطهمأموریت مصالحهسفیران مسیحو نقش کاشت و آبیاری)

حال  تصور کنید ما بگوییم خدا حاضر است و او خود را ننمایاند.

 آیا آن شخص با خدا ملاقات خواهد کرد؟ هرچقدر هم که شخص بخواهد، او را نخواهد دید. اما خدا جذب را انجام می دهد و ظاهر می شود و نقشش را انجام می دهد. برای همین است که وقتی یوحنا می گوید "هیچ کس نزد پدر نمیاید اگر پدر او را جذب نکند"، درست می گوید. اگر خدا خود را ننمایاند و رشد ندهد، من و شما می توانیم هرچه می خواهیم بکاریم و آبیاری کنیم، اما هیچ چیز حاصل نمی شود. ولی خدا خود را می نمایاند، جذب می کند و رشد می دهد. سوال اینجاست که:

 آیا ما نقشمان را ایفا می کنیم؟ و یا مأموریت مصالحه که بر عهده ماست را انجام می دهیم؟ و یا کاشت و آبیاری می کنیم؟ آیا این آیه که می گوید "به تمام عالم برويد و جميع امتها را به انجيل موعظه كنيد. " را انجام می دهیم؟ اینها کار های خدا نیست، بلکه نقش هایی است که به ما محول شده است.

 

پس باید گفت:  تعلیمی که در بعضی از کلیساها متاسفانه داده میشود و میگوید:  خدا بعضی را نسبت به بعضی دیگر که انتخاب نشده اند، برگزیده، تعلیمی بسیار ساده و در عین حال بسیار و خطرناک و غلط میباشد. انتخاب و اراده خدا این است که همه نجات یابند و با حقیقت آشنا شوند. اگر همه منتخب خدا هستند، پس برگزیدگی چیست؟ نجات یافتن و یا نیافتن بسته به چیزی است که شخص به آن ایمان دارد. اگر شخص ایمان بیاورد، نجات خواهد یافت. و اگر ایمان نیاورد، نجات را هم دریافت نخواهد کرد. آیا خدا هم نقشی در این میان دارد؟  در پاسخ به این سوال باید گفت آری مهمترین نقش را خدا داراست. پس از اینکه کسی، خدا را به قلبش دعوت می کند تا خود را بر او بنمایاند، خدا این کار را می کند و وی را به خود جذب می کند. این همان جذب کردن پدر است که مسیح راجع به آن صحبت میکنم. هرکس که خدا خود را بر او مکشوف کرده، می فهمد که من چه می گویم. این مکاشفه خدا چیزی نیست که گاهی انجام دهد، بلکه چیزی است که او طبق کلامش متعهد به انجام آن است. کلام خدا می گوید، هرکس که او را قلباً بطلبد وی را خواهد یافت. وقتی کسی واقعاً خدا را بطلبد، او حتماً خود را بر آن شخص آشکار میکند.

 

در مورد ما ایمانداران هم  باید بگویم:  خدا به ما مأموریت مصالحه دوباره، خدمت کاشت کلام و آبیاری آنرا داده است. خدا رشد را انجام می دهد. یعنی (جذب به خودش) اما کاشت و آبیاری، شناساندن خدا به مردم و مأموریت مصالحه به ما واگذار شده است. تعلیمی که می گوید: خدا افرادی خاص را انتخاب کرده و در نتیجه تعدادی را نیز برای فرستادن به جهنم انتخاب کرده، تعلیمی بسیار دردناک و غلط میباشد و متاسفانه کسانی را که به مسیح ایمان آوردند به بی راهه برده،  و باید گفت ایشان در خواب روحانی رفتند چرا که می گویند خدا هرکه را که بخواهد نجات می دهد. این درست نیست.

عزیزان همه ما مسئولیت هایی داریم. موعظه کلام و پیدا کردن برادران و خواهران گمشده .....همه و همه  بر عهده ماست. مسئولیت ما این است که به  گمشدگان  بگوییم. بیاید به نزد خدای محبت. مسئولیت ما این است که پدر را به آنها نشان دهیم. تا جایی که به پدر مربوط است، او با تمام دل آنها را می خواند! او برای آنها همان بهایی را پرداخت کرده که برای ما پرداخته است و با همان آغوش بازی که منتظر ما بود، منتظر آنها هم هست.

برادر شما کشیش  یوحنا

۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

آیا ایمانداران از قبل انتخاب شدند؟ قسمت اول


یکی از تعالیم که در بعضی از کلیساها به آن اعتقاد و تعالیم داده میشود موضوع   "از قبل انتخاب شدن" و یا "پیش برگزیدگی" میباشد. موضوعی که سالها  در بعضی کلیساها و جماعتها مطرح بوده است.

 بسیاری هستند که می گویند خدا از قبل بعضی از اشخاص را برای نجات  انتخاب کرده و هیچ کس جز ایشان نجات پیدا نخواهد کرد. این نظریه سالهاست که در بعضی از کلیساها تعالیم داده میشود. طبق این نظریه،  شخص نجات یافته ، هیچ ربطی به اشخاص دیگر که به ایشان کلام را بشارت دادند، ندارد. بلکه شخص منتخب ملزم به ایمان آوردن میباشد. ایشان ایمان میآورد چونکه خداوند در تقدیرش این را قرار داده واز قبل انتخابش کرده است. و اگر خدا نجات را در سرنوشت ایشان قرار ندهد و او را انتخاب نکند، آن شخص هرگز نجات پیدا نخواهد کرد.

این نوع دیدگاه معتقد است که  کاملاً این مسئله یعنی "نجات پیدا کردن" به دست خداست، و او تعیین میکند که چه کسی نجات پیدا کند و چه کسی محروم از این نجات. و خدا هر کسی را که میخواهد از پیش انتخاب کرده تا نجات یابد.

یعنی کسانی که برای نجات انتخاب شده اند، نجات پیدا میکنند و کسانی که انتخاب نشده اند  نجات پیدا نخواهند یافت. یعنی با این طرز تفکر و دیدگاه باید گفت:  خواست خدا بوده که اشخاص بیشماری  از نجات ساقط  بشوند.

این تعلیم، به نظر من و با مطالعاتی که دراین زمینه در کتاب مقدس داشتم یک نوع  تعلیمی

"راحت طلبانه" میباشد، به این دلیل که  مسئولیت نجات انسانها  به گردن خدا افتاده است. یعنی طبق این دیدگاه، خدا کسانی را که باید نجات پیدا کنند، از قبل انتخاب کرده است. پس اگر دلتان نمی خواهد درباره کلام خدا با دیگران صحبت کنید، مشکلی نیست. خدا همه کارها را انجام داده و لزومی ندارد  کسی برای دریافت نجات  سر راه شما ای فرزند خدا قرار بگیرد. چون از قبل برنامه ریزی شده، هرکس که باید نجات پیدا کند، نجات پیدا میکند و همه چیز بر عهده خداست. و شما خواهر و برادر عزیز در فکر برادران و خواهران گمشده نباشید چرا که سعی شما  در این مورد عبث میباشد.

من به شخصه این تعلیم را بدعت با کلام خدا، خطرناک و غلط تصور میکنم و یک نوع راحت طلبی در این دیدگاه میبینم. چرا که یک نوع بی مسئولیتی و بی ارادگی در بشارت دادن  به دیگر گوسفندان گمشده  محسوب میشود.

  با این نوع دیدگاه و نظریه خیلی از ایمانداران مسئولیتی در قبال بشارت دادن نمی بینند چونکه این دیدگاه به شخص ایماندار یاد میدهد  هر کسی که میخواهد ایمان بیاورد، ایمان خواهد آورد چون از قبل او برای این نجات خوانده شده است.  من معتقد هستم چنانکه در کتاب مقدس آمده: " خدا پسرش را برای همه انسان ها داد". یعنی  خدا "همه" را برای نجات پیدا کردن انتخاب کرده است. پس با همین آیه ما میتوانیم نظریه فوق را ناصحیح و غیر کتاب مقدسی معرفی کنیم.

طبق آیات بیشماری که در کتاب مقدس آمده، میتوانیم این را بفهممیم  که خدا همه را برای نجات انتخاب کرده است. خواهش میکنم به این آیات از رساله اول تیموتاوس باب دوم آیه چهار توجه کنید:

 

"نجات دهنده ما خدا ... كه مي خواهد جميع مردم نجات يابند و به معرفت راستي گرايند. "

 

اگر عزیزان به آیه فوق توجه کنند میبینند که  آیه به ما می گوید، خواست خدا این است که همه انسان ها نجات یابند. یعنی، "جمیع مردم"   و این نشان میدهد که اوهمه را یکسان میبیند و کسی را نسبت به کس دیگری برتری نداده است و وعده  پسرش برای همگان  میباشد. در حقیقت  او پسرش را برای همه مردم داد. برای همه از هر قوم و نژاد که باشند و هر جای این کره خاکی زندگی  کنند. این اراده، خواست و انتخاب واقعی خداست. این چیزی است که در آیات 5 و 6 باب دوم رساله اول تیموتاوس میگوید: خواهش میکنم توجه کنید:

 

"زيرا خدا واحد است و در ميان خدا و انسان يك متوسطّي است يعني انساني كه مسيح عيسي باشد، كه خود را در راه همه فدا داد، شهادتي در زمان معيّن. "

 

عزیزان مسیح عیسی خود را به جهت کفاره همه  فدا کرد و نه فقط برای بعضی از انسانها. او برای همگان  جریمه  پرداخت تا همه رستگار شوند.  اگر او چنین کاری را برای همگان کرد، پس نظریه از "پیش برگزیدگی" معنا پیدا نمی کند و طبیعتاً این نظریه به این معنا میباشد که   خدا تنها  تعدادی را برگزید و مابقی را رد کرده است. و بنظر اینجانب اگر چنین باشد خدا، خدای محبت نمیتواند باشد.

در این رابطه مثلی میاورم.  شما به فرض یک پزشک متخصص هستید، و تمام  سعی شما در مداوا کردن همه بیماران بیمارستانی است که در آن مشغول بکار هستید. شما این توانایی را در خود میبینید چون اولا یک متخصص هستید و ثانیا از لحاظ مالی میتوانید مخارج کل بیمارستان را پرداخت کنید و بالاترین جزا ممکن را برای بهبودی بیماران بدهید تا آنها را شفا دهید.

حال سوالی در این رابط پیش میآید. اگر شما واقعا توانایی بهبود همه بیماران را داشته باشید و سعی شما بر این است که همه بیماران  شفا پیدا کنند. تنها عده محدودی را کمک میکنید؟     مسلما خیر، چون سعی شما در بهبود همه بیماران است پس دوست دارید که همه را مداوا کنید. حالا تصور کنید شما قدرت معالجه همه را داشته باشید ولی بعضی از بیماران را بدون معاینه و دادن دارو رها میکنید. چه حسی به شما دست می دهد زمانی که  به راحتی از کنار بیماری میگذرید و او را مداوا نمی کنید؟

 آیا  غمگین و اندوهگین نمی شوید؟  مسلما پاسخ شما به پرسش آری میباشد چون شما حاضر شده اید که بالاترین جزای ممکن را برای آنها  پرداخت کنید! شما می خواهید همه آن بیماران  شفا پیدا کنند.  من فکر می کنم خدا هم همینطور است. او پسرش را داد یعنی بالا ترین هزینه ممکن برای همه. و میخواهد که همه از آن بهره ببرند. او می خواهد همه از قدرت تاریکی آزاد باشند و به ملکوت پر محبت پسر منتقل شوند.

حال عزیزان به این آیات توجه کنند:

 

" زيرا خدا جهان را اينقدر محبّت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه بر او ايمان آورد، هلاك نگردد بلكه حيات جاوداني يابد. زيرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوري كند، بلكه تا به وسيله او جهان نجات يابد. آنكه به او ايمان آرد، بر او حكم نشود؛ امّا هركه ايمان نياورد الآن بر او حكم شده است، بجهت آن كه به اسم پسر يگانه خدا ايمان نياورده. "   انجیل یوحنا باب سوم آیات 16 تا 18

 

کلام خدا میگوید: خدا جهان را محبت نمود و پسریگانه خود را برای تمام جهان داد. به این معنا  "تا همه از طریق او نجات یابند."

پس وقتی خدا یگانه  پسرش را داد، تنها برای  قسمتی از جهان او را نداد. بلکه برای همه جهان  !

خدا نمی خواهد فقط تعدادی از بیماران را معالجه  کند. او می خواهد همه آنها  شفا پیدا کنند. پس خدا "نجات" را   برای همه آورده است. زیرا بخاطر همه بود که او این بهای با ارزش را داد. هیچ انسانی در کل جهان وجود ندارد که خدا بخواهد او گمشده بماند و نجات پیدا نکند.

 

پس شاید برای شما عزیزان سوالی پیش بیاید و بگوید: وقتی صحبت از برگزیدگان در کتاب مقدس میشود به چه معنایی است؟      

  "انتخاب شده" و یا "برگزیده"  یعنی کسی شما را انتخاب کرده و شما انتخاب او هستید. اراده قطعی خدا اینست که همه انسان ها نجات یابند. و خدا هم به همین منظور هزینه آنرا با فدای جان پسرش، پرداخت کرد.

حال اگر خدا می خواهد همه انسان ها نجات یابند، یعنی او همه انسان ها را انتخاب کرده تا نجات پیدا کنند. به بیان دیگر باید بگویم، وقتی کلام خدا از ما به عنوان برگزیده و انتخاب شده یاد می کند، به هیچ وجه به این معنا نیست که ما نسبت به بقیه ای که انتخاب نشده اند، انتخاب شده ایم. همه انسانها برای نجات انتخاب شده اند و  این انتخاب خدا برای همه مردم میباشد.(اگر چه متاسفانه همه پیشنهاد او را نمی پذیرند.) در عوض منظور کلام خدا از اینکه ما را "برگزیده" می خواند، این هستش که ما برای نجات برگزیده شده ایم. نجات خواست و اراده و انتخاب خدا برای همه است.

 بنابراین در ارتباط با نجات همه توسط آن برگزیده شده اند. هرچند همه هدیه خدا را قبول نمی کنند و در نتیجه نجات پیدا نمی کنند و درگمراهی باقی میمانند. اما ایشان به این خاطر گمراه نمی شوند که خدا آنها را برای نجات انتخاب نکرده. بلکه بخاطر اینکه خودشان انتخاب کردند که خواست خدا را قبول نکنند. پس  ما ایمانداران به مسیح بخاطر این نجات پیدا نکردیم که خدا ما را نسبت به بعضی دیگر برگزیده است،  بلکه ما نجات پیدا کردیم، چون که خودمان انتخاب کردیم که خواست خدا در زندگی مان کرده شود و این راه را قبول کردیم.

پایان قسمت اول ادامه دارد......

 

برادر شما کشیش یوحنا

۱۳۹۳ شهریور ۱۷, دوشنبه

آزمایش کنید، آیا در ایمان هستید؟ قسمت دوم



چنانکه در فصل اول این مقاله  اشاره شد.  هر ایمانداری باید خود را آزمایش کند، آیا در ایمان ثابت و پایدارمیباشد یا خیر؟  در این رابطه دلایل زیادی از آیات کتاب مقدس برای شما عزیزان یادآوری شد. این بار با بررسی وسوسه ها در ایمان  فصل دوم را دنبال میکنیم. در رساله یعقوب باب اول آیات 14 و 15 آمده است:

 

" لكن هر كس در تجربه مي افتد وقتي كه شهوت وي او را مي كَشَد و فريفته مي سازد. پس شهوت آبستن شده، گناه را مي زايد و گناه به انجام رسيده، موت را توليد مي كند."

 ما به عنوان یک ایماندار  نباید تسلیم وسوسه ها شویم. زمانهای پیش میآید که باید میان خدا و "امیال خود" یکی را انتخاب کنیم. زمان هایی که باید از میان پیروی از خدا و طریق های خود یکی را انتخاب کنیم. هر دو راه ها سختی خواهند بود. در چنین مواقعی، افرادی که در دسته دوم از مثل مسیح قرار دارند خدا را رها کرده و در پی شهوات خود می دوند. اگر در چنین شرایطی فرد توبه و بازگشت ننماید عواقب بسیار مخربی در پی خواهند بود.

 

در انجیل مرقس باب 4 آیه 17 علت از دست دادن ایمان توسط  گروه  دوم و یا دسته دوم در روایت از مثل برزگر بازگو شده است. همانطور که پولس درمورد نتایج جفا می گوید: "هيچ كس از اين مصائب متزلزل نشود"  مراجعه شود به  رساله اول تسالونیکیان باب سوم آیه سوم.

مصائب و محنت ها افرادی که دسته دوم در مورد آنها صادق است، متزلزل می کنند. گرچه در ابتدا این افراد ایمان آوردند، اما در برابر وسوسه ها و محنت ها با ثبات نیستند. به محض اینکه وسوسه ها و مصائب وارد شوند، این افراد ترجیح می دهند "مسیح را انگار" و  راهشان را عوض کرده و به مسیر زندگی قبلی خود بازگردند.

 

یکی دیگر از وسوسه های که ایمانداران را به خود جذب میکند، طمع و پول دوستی میباشد. پولس رسول در رساله اول تیموتائوس باب 6 ایات 9 و 10 چنین میگوید: 

 

" اما آناني كه مي خواهند دولتمند شوند، گرفتار مي شوند در تجربه و دام و انواع شهوات بي فهم و مضرّ كه مردم را به تباهي و هلاكت غرق مي سازند. زيرا كه طمع ريشه همه بديها است كه بعضي چون در پي آن مي كوشيدند، از ايمان گمراه گشته، خود را به اقسام دردها سفتند."

 

اگر با کتاب مقدس و شخصیتهای مندرج در آن آشنا باشیم. پی میبریم افرادی هم بودند که با داشتن ثروت و اموال دنیوی، هرگز مال دنیا را بر خدا ترجیح ندادند. برای نمونه میتوان به ابراهیم در کتاب پیدایش باب 13 و ایوب مرد خدا اشاره کرد.

زمانی که  ایوب  اموالش را از دست داد  عکس العمل  او بسیار شگفت انگیز بود.

 

" آنگاه ایوب برخاسته جامه خود را درید و سر خود را تراشید و بزمین افتاده سجده کرد* و گفت: برهنه از رحم مادر خود بيرون آمدم و برهنه به آنجا خواهم برگشت! خداوند داد و خداوند گرفت! و نام خداوند متبارك باد!"  کتاب ایوب باب اول آیات 20 و 21

 

چیز جالبی که برای ما آشکار میشود این است که مشکل از خود ثروت نیست. بلکه مشکل  از طمع و پول دوستی  است. مشکل بلعام نبی این نبود که از خدا تقاضا نکرد، بلکه مشکل وی این بود که "مزد ناراستي"  را به قدری دوست می داشت که در پی آن رفت.  برای اطلاعات بیشتر به رساله دوم پطرس باب 2 آیه 15 مراجعه کنید.

 

مانع دیگری که بر سر راه رشد در ایمان و بذر کلام خدا قرار دارد، اندیشه های دنیوی است. مسیح خداوند چنین به ما هشدار میدهد.

 

" پس خود را حفظ كنيد مبادا دلهاي شما از پرخوري و مستي و انديشه هاي دنيوي، سنگين گردد و آن روز ناگهان بر شما آيد."    انجیل لوقا باب 21 آیه 34

 

نگرانی ها و اندیشه های این دنیا قلب ایماندار را سنگین می سازد و تخم کلام خدا را خفه می کند. خدا بجای جایگاه نخست در مکانی پایین تر قرار می گیرد و به نوعی اینطور تصور می شود که او نمی تواند نیازها را بر آورده سازد. اینگونه میشود که پرداختن به نگرانی ها و اندیشه ها تبدیل به مسئولیت شخصی مان می شوند و آنها را آنطور که خود خدا از ما می خواهد به وی نمی سپاریم. ولی ما باید بدانیم که کلام خدا در رساله اول پطرس باب 5 آیه 7 به ما میگوید:

 

" و تمام انديشه خود را به وي واگذاريد زيرا كه او براي شما فكر ميكند."

 

وقتی خدا را با اندیشه ها و نگرانی هایمان بیگانه می پنداریم و آنها را بر دوش خود می گیریم، نتیجه این می شود که در کلام خدا بی ثمر  شویم. اگرچه زمانی کلام را شنیده بودیم و به آن ایمان آوردیم، اما دانه کلام را به حال خود رها کردیم تا توسط اندیشه ها و بی ایمانی مان برای سپردن اندیشه هایمان  خدا را فراموش کنیم.

همانطور که خداوند روشن ساخت، عیاشی (که امروزه باید به  آن "پارتی گرفتن دنیوی" ، "کلوپ رفتن" گفته شود) و  حتی مستی هم همین تأثیرات خطرناک را دارند.

 

مسیح عیسی در انجیل لوقا در رابطه با نتایج این دام بسیار سخن گفته است. یکی از مردان بسیار معروف خدا به نام سلیمان، نمونه ای بارز از نتایج و تأثیرات این دام است.

ثروتمند ترین پادشاه اسرائیل و کسی که خدا به قدری به او حکمت داده بود که پادشاهان دیگر  ممالک می آمدند تا به حرف هایش گوش کنند، در آخر "دل خود را از خدا و کلامش برگرداند". همانطور که در کتاب اول پادشاهان باب 11 آیات 1 تا 9 می خوانیم:

 

"و سليمان پادشاه سواي دختر فرعون، زنان غريب بسياري را از موآبيان و عَمّونيان و ادوميان و صيدونيان و حِتَّيان دوست مي داشت. از امتهايي كه خداوند درباره ايشان بني اسرائيل را فرموده بود كه شما به ايشان در نياييد و ايشان به شما در نيايند مبادا دل شما را به پيروي خدايان خود مايل گردانند. و سليمان با اينها به محبت مُلْصَق شد. و او را هفتصد زن بانو و سيصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانيدند. و در وقت پيري سليمان واقع شد كه زنانش دل او را به پيروي خدايان غريب مايل ساختند، و دل او مثل دل پدرش داود با يَهُوَه، خدايش كامل نبود. پس سليمان در عقب عَشْتورَت، خداي صيدونيان، و در عقب مِلْكُوم رِجْسِ عمونيّان رفت. و سليمان درنظر خداوند شرارت ورزيده، مثل پدر خود داود، خداوندرا پيروي كامل ننمود. ..... پس خشم خداوند بر سليمان افروخته شد از آن جهت كه دلش از يَهُوَه، خداي اسرائيل منحرف گشت كه دو مرتبه بر او ظاهر شده ..."    

    و همچنین  کتاب نحمیا باب 13 آیه 26 چنین میگوید:

 

" آيا سليمان پادشاه اسرائيل در همين امر گناه نورزيد با آنكه در امّت هاي بسيار پادشاهي مثل او نبود؟ و اگر چه او محبوب خداي خود مي بود و خدا او را به پادشاهيِ تماميِ اسرائيل نصب كرده بود، زنان بيگانه او را نيز مرتكب گناه ساختند."

و همچنین کتاب دوم سموئیل باب 12 آیات 24 و 25 و  اول پادشاهان باب 10 در این مورد به ما میگوید. که هیچ یک از اینها به معنای پایان نیکو برای سلیمان نبود. دلیل آن را هم باید "قلب منحرف شده او " تلقی شود. کتاب امثال باب دوم آیات 16 تا 19 باب 5 آیه 20  و باب 6 آیه 24 از همین کتاب.

متاسفانه قصر او (سلیمان) تبدیل به کلکسیونی از بانوان غیر اسرائیل شد و آن زنان دل او را از خدا منحرف ساختند. مراجعه شود به کتاب پادشاهات باب 11 آیه 3.

            

صرف نظر از اینکه انسانیت کهنه چقدر در تلاش است تا ما  را قانع کند که اشکالی ندارد اگر شما کمی در برابر گناه سست باشید،  ...  

اما عزیزان با این حرف ها متقاعد نشوید. کلام خدا می گوید "آيا آگاه نيستيد كه اندك خميرمايه، تمام خمير را مخمّر مي سازد؟"  رساله اول قرنتیان باب 5 آیه 6 

متاسفانه عزیزانی هستند که با شنیدن اینگونه سخنان سریع میگویند که ما زیر شریعت نیستیم و خود را برای این نوع اعمال دنیوی توجیه میکنند، ولی این عزیزان این را بدانید که هیچ نوع سازشی با گناه وجود ندارد که برای ثمر دادن شما مضر نباشد. گناه و همچنین اندیشه های این دنیا، طمعکاری و تمامی دیگر دام ها دل را سنگین، و خسته و می سازد. چه کسی تصورش را می کرد  کسی که بسیار با غیرت تعلیم می داد که از زنان غریبه دوری کنید. (برای نمونه به کتاب  امثال باب 5 مراجعه کنید) در آخر خود  گرفتار آنها شده باشد؟

 با وجود اینکه خدا سلیمان را نکوهش نمود چنانکه  در کتاب اول پادشاهان باب 11 آمده است وی متاسفانه تغییری  نکرد. قلبش به قدری سخت شد، که دیگر نمی توانست اشتباه خود را ببیند و یا نسبت به آن بی تفاوت بود.

 

و اما در مورد بدعتها و تعالیم دروغین این مسئله در اول تیموتائوس باب 6 ایات 20 و 21   آمده است. در این آیات  پولس رسول به تیموتائوس  میگوید:

 

" اي تيموتاؤس تو آن امانت را محفوظ دار و از بيهوده گويي هاي حرام و از مباحثات معرفت دروغ اعراض نما، كه بعضي چون ادّعاي آن كردند از ايمان منحرف گشتند."

 

همچنین همانطور که قبلاً هم درباره هيميناؤس و فِليطُس خواندیم:

 

" و كلام ايشان، چون اَكله مي خورد و از آنجله هيميناؤس و فِليطُس مي باشند كه ايشان از حقّ برگشته، مي گويند كه قيامت الآن شده است و بعضي را از ايمان منحرف مي سازند."   رساله دوم تیموتاوس باب 2 آیه 17

 

هیمیناؤس و فلیطس از حق برگشته و گفته بودند که قیامت انجام شده است. همانطور که از کلام خدا می توان دید، رسولان بار ها درباره تعالیم غلط و خطرناک هشدار داده اند. یوحنا هشدار داد که کسی که عیسی مسیح مجسم شده را انکار کند ضد مسیح یا دجال است. رساله اول یوحنا باب 4 آیه 3.

 

" وليكن روح صريحاً مي گويد كه در زمان آخر بعضي از ايمان برگشته، به ارواح مُضِلّ و تعاليم شياطين اِصغا خواهند نمود، به رياكاري دروغگويان كه ضماير خود را داغ كرده اند؛ كه از مزاوجت منع مي كنند و حكم مي نمايند به احتراز از خوراك هايي كه خدا آفريد براي مؤمنين و عارفينِ حقّ تا آنها را به شكرگزاري بخورند."    رساله اول تیموتاوس باب 4 ایات اول تا  سوم

 

عزیزان باید همیشه این را در نظر بگیرند که بیایید مراقب باشیم که گوش هایمان به چه سویی است. این شخص نیست که چیزی را صحیح و یا غلط می کند، بلکه کلام خداست  که  میگوید: "چه صحیح و چه غلط است".

 آیا چیزی که می شنویم موافق کلام خداست؟

 مهم نیست که چیزی که می شنویم خوش آیند است یا خیر و یا اینکه آیا خلاف "سنت ها" است یا نه.

 تنها حقیقت می تواند شخص را آزاد کند. بقیه چیز ها، هرچه هم شبیه حقیقت باشد یا خوب و پر از علم و دانش به نظر برسد، اما اسارت می آورد.

 اگر امروز رابطه کسی با خدا در شرایط خوبی نیست، به اعتقاد من یکی از جدی ترین دلایلش وجود اعتقادات غلط مربوط به خدا و کتاب مقدس است: ما در ذهن هایمان خدایی را داریم که خودمان ساخته ایم و آن خدا قطعاً خدای کتاب مقدس نیست. آزمایش ها سبب بروز این چیزها هم می شوند.

 

چیزی که ما باید به آن معتقد باشیم، و نوشته های این مقاله آن را برایمان روشن میکند.  این است که زندگی ایمانی ما  در زمان اعتراف  به  "عیسی مسیح خداوند " پایان نیافتبلکه زندگی مسیحی در آن لحظه آغاز شده اما پایان نیافته است.

عزیزان باید در این مسابقه ای بزرگ بدویم و در جنگی نیکو بجنگیم. درستی یا نادرستی اقرار ما در ابتدای ایمان، روزانه با اعمالی که در هر روز انجام می دهیم مشخص می شود. آیا عیسی مسیح امروز خداوند ماست؟ همانطور که در رهنمود های پولس به تیموتائوس دیدیم:

 

" اي تيموتاؤس تو آن امانت را محفوظ دار ... "

 

وقتی دانه ای بر زمین می افتد، همان لحظه رشد نمی کند. پس کلام خدا هم به همین شکل میباشد. کلام پویاست. رشد می کند و به این رشد هم احتیاج دارد!

در هر سه مورد از دسته های که  در مثال برزگر ذکر آمده،  دانه جوانه زد اما تنها آخرین نوع آن بود  که ثمر آورد.

پس بیایید از نمونه پولس رسول پیروی کنیم و بجای اینکه خود را در پایان راه بپنداریم و فکر کنیم که جایزه را دریافت کرده ایم، و خود را در پی آن جایزه به حساب آوریم. خود را کامل ندانیم بلکه خود را در مسیر کمال بدانیم. تصمیم تقدیم کردن زندگی هایمان به مسیح  تصمیمی هر روزه است. آیا زندگی هایمان امروز از آن عیسی است؟ زندگی هایمان نمی توانند هم از آن او و هم از آن دنیا باشند. با این حال بسیاری ایمان دارند که می شود زندگی شان به هر دو تعلق داشته باشد.نتیجه چنین تفکری ریاکاری و دورویی است. اگر شما در چنین شرایطی هستید، راه برون رفتی وجود دارد. خدا می تواند به شما کمک کند. به او نزدیک شوید و او نیز به شما نزدیک خواهد شد. تصمیم بگیرید که چیزی با ارزش تر از او در زندگی هایتان نباشد. زندگی تان را کاملاً به او بدهید. چنانکه یعقوب رسول در باب 4 رساله خود در آیات 7 تا 10 میگوید:

 

" پس خدا را اطاعت نماييد و با ابليس مقاومت كنيد تا از شما بگريزد. و به خدا تقرّب جوييد تا به شما نزديكي نمايد. دستهاي خود را طاهر سازيد، اي گناهكاران و دلهاي خود را پاك كنيد، اي دودلان. خود را خوار سازيد و ناله و گريه نماييد و خنده شما به ماتم و خوشي شما به غم مبدّل شود. در حضور خدا فروتني كنيد تا شما را سرافراز فرمايد."

 

پس ای عزیزان چنانکه در رساله دوم قرنتیان باب 13 آیه 5 میگوید:

 

" خود را امتحان كنيد كه در ايمان هستيد يا نه.
 

برادر شما کشیش یوحنا