۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

از نیستی به هستی با ایمان آوردن به مسیح عیسی

با سلام خدمت دوستان و حق جویان گرامی،

 این فیلم در مورد ایمانداری است که تجربه تلخ خود را  برایمان بازگو میکند.
او در این فیلم توضیح میدهد، چطور از گرداب گناه با ایمان آوردن  به مسیح عیسی نجات یافت، و زندگی جدیدی را در نام تنها نجات دهنده عالم، مسیح عیسی آغاز کرده است. این برادر عزیز هم اکنون کار شماسی را در یکی از کلیساهای فارسی زبان به عهد دارد.

امیدوارم که با دیدن این فیلم،  برای عزیزانی دعا کینم که به نوعی گرفتار گناه هستند برای ایشان دعا کینم تا ایشان نیز با کمک دعاهای شما محبان از این گرداب بیرون بیایند و با مسیح عیسی بیشتر آشنا شوند.

 



برادر شما یوحنا

۱۳۹۲ آبان ۲, پنجشنبه

آیا مسیحیت به وحدانیت خدا عقیده دارند؟ قسمت دوم

 با سلام به عزیزان حق جو،  درعهد جدید گرچه تجلی قابل رویت خدا بیشتر روشن است ولی باید گفت که در عهد عتیق هم رویدادهای وجود دارد که برای یهودیان بسیار سوال برانگیز بوده است.رویدادهای چون ظهور انسانی بر انبیائ برگزیده خدا در آن زمان اتفاق افتاده، و اعمال آن انسان،  این یقین را در ایشان وامیداشت که آن انسان، "خدا" بوده است.

البته باید این را هم متذکر شوم که علمای یهود آن انسان را این چنین توجیه میکردند:  آن یک "فرشته خاص"  خدا بوده و نه فرشته ای همانند فرشتگان دیگر، بلکه فرشته ای که مظهر ذات خدا بوده که به معنایی خاص میشود آن را خدا خواند.

برای مثال میتوان به کشتی گرفتن یعقوب با مردی ناشناس اشاره کرد، که این کشتی از شامگاه تا صبگاه به طول انجامید. زمانی که آن مرد ناشناس میخواست یعقوب را ترک کند و برود یعقوب به او میگوید:

                 "تا مرا برک ندهی ترا رها نخواهم کرد".

و در آخر آن مرد ناشناس یعقوب را برکت میدهد و نام او را  در همان محل از "یعقوب" به "اسرائیل" تغییر داد، و چون یعقوب تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفت، میگوید:

               "من خدا را از روبرو دیدم و جانم رستگار شد".  خواهش میکنم به کتاب پیدایش باب 32 آیات 24 تا 30 مراجعه کنید.

باز در ماجرای دیگری از کتب عهد عتیق،  در کتاب اشعیائ نبی باب 6 آیه 9 به شخصیت مسیح موعود اشاره میشود، که این آیات کمی باعث تعجب و حیرت است چرا که این آیات   اشاره به الوهیت خدا و مظهر او در مسیح موعود میکند. این آیه چنین میفرماید:
     
      " برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده میشود و سلطنت بر دوش او خواهد بود، و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خواهد شد".        کتاب اشعیائ نبی باب 6 آیه 9

در حقیقت میتوان گفت که این آیه یکی از عجیبترین آیات عهد عتیق است چرا که پسری را خدای توان مند  و همچون پدری سرمدی  که  به معنایی "سرمنشا ابدیت" میباشد معرفی میکند.  تمامی این صفات فقط در خدا میباشد و غیر ممکن است که این القاب را برای انسانی به کار ببریم.

چنانکه در بالا اشاره کردیم در عهد جدید تجلی قابل رویت خدا بیشترروشنتر میباشد. در ابتداد میتوان به ظاهر شدن فرشته خدا بر یوسف نامزد مریم باکره اشاره کرد، فرشته خدا به یوسف میگوید:  آنچه در شکم مریم میباشد از جانب انسان نیست بلکه از روح القدس میباشد و این همان مولدی میباشد که اشعیائ نبی نامش را "عمانوئیل" در کتاب خود میخواند. یعنی "خدا با ما"  در حقیقت میتوان اینچنین بیان کرد:  خدایی بود که با انسانها  و در میان انسانها بود.   برای اطلاعات بیشتر به کتب  متی باب دوم و اشعیائ نبی باب 7 : 14 مراجعه کنید.

در روایتهای اناجیل میبینم که مسیح عیسی در سخنان خود با علمای یهود، خود را "پسر خدا" و مساوی با خدا میخواند.

برای نمونه چند مثل را  یادآوری میکنم:

مثلا روزی مسیح عیسی، بیماری را در روز شنبه شفا بخشید،  کاهنان قوم یهود به او اعتراض کردند که چرا در روز شنبه که روز تعطیلی و روز خدا است، این عمل را انجام داده است. مسیح عیسی در پاسخ کاهنان فرمود:
"پدر من تاکنون کار میکند و من هم نیز کار میکنم" و از این سبب کاهنان بر او خشمگین شده و قصد قتل او را گرفتند. چون نه تنها او روز سبت را می شکست، بلکه  خدا را هم پدر خود خطاب کرده و خود را با خدا مسای میپنداشت.
 در مورد دیگری مسیح عیسی فرمود:
 "من و پدر یک هستیم" و در واکنش این سخن یهودیان سنگ برداشته و میخواستند که او را سنگسار کنند. مسیح عیسی در واکنش عمل این یهودیان فرمود:
من از جانب پدر خود کارهای نیک بسیاری انجام دادم شما بسبب کدوم یک از آنها میخواهید مرا سنگسار کنید؟ 
 و ایشان به او گفتند نه به سبب اعمال تو بلکه به سبب کفر گفتن تو، زیرا تو انسان هستی و خود را خدا میدانی. انجیل یوحنا باب  آیات 16 و 17 و همچون باب 10 آیات 30 و 33 و باب 14 آیات 6 تا 9  مراجعه کنید.

در حقیقت آیات بسیار زیاد دیگری در کتب مقدس یافت میشود، که ثابت میکند مسیح عیسی پسر خدا  و یکی از اقنوم تثلیث میباشد.

شاید برای حق جویان گرامی، این سوال پیش بیاید، آیا تثلیث منطقی است؟  در پاسخ این عزیزان باید گفت، یک نکته را هرگز نباید ما فراموش کنیم که ما انسانها مخلوق هستیم پس در نتیجه مخلوق قادر  به درک خالق خود نمیباشد. شعور و درک ما انسانها به واسطه یک مغز صورت میگیرد. آیا درست است که انتظار داشته باشیم این مغز کوچک که خالق آن را درست کرده، خالق نامتناهی را درک کند؟

و در خاتمه باید بگویم: در مسیحیت وحدانیت خدا اینگونه تعریف میشود:    در وحدانیت خدا، هر شخص یعنی "پدر، پسر و روح القدس" به تنهایی کاملا ذات الهی دارند و با دوشخص دیگر از نظر الوهی و ابدیت برابرند. ما درواقع، سه مثلث داریم که روی هم یک مثلث را تشکیل میدهندو این یک راز الهی است.


برادر شما یوحنا




۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

آیا مسیحیت به وحدانیت خدا عقیده دارند؟ قسمت اول



برای شروع این مبحث لازم دیدم که  از عهد عتیق شروع کنم. 

در کتب عهد عتیق همه صفات که بر وحدانیت خدا و یگانگی او اصرار دارد، تائید دارد، که مهم ترین آنها وحدانیت خدا است. اگر به کتب عهد عتیق و عهد جدید مراجعه کنیم میبینم که همه این نوشته ها بر یگانگی خدا اصرار دارد. 

اگربه نوشته های که از موسی نبی در عهد عتیق توسطه او نگارش شده، توجه داشته باشیم میبنیم که در احکام شهادتین قوم یهود، این واقعه مورد تائید میباشد.

در حقیقت زمانی که امتهای مختلف برای خود خدایان متعددی برگزیده بودند و آنها را پرستش میکردند. 
موسی نبی به قوم خود از قول یهوه خدای اسرائیل چنین فرمود: 
                           
 ای اسرائیل، بشنو! یهوه خدای ما، یهوه خدای واحد است، پس یهوه، خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت محبت نما.            کتاب تثنیه باب 6 آیات 4 و 5

آیات متعددی در عهد عتیق یافت میشود که ثابت میکند قوم خدا به یگانگی خدا اعتقاد کامل داشتند. در کتاب اشعیاء نبی که 700 سال قبل از مسیح به رشته تحریر در آمده این چنین نوشته شده است:
                           
                  خداوند قادر متعاد که پادشاه اسرائیل است چنین میفرماید: من ابتدا و انتها هستم و به غیر من خدای نیست.      اشعیائ نبی باب 44 آیه 6

این فقط دو نمونه از آیات است که ثابت میکند در عهد عتیق  قوم خدا به یگانگی خالق مطلق ایمان داشتند.

در عهد جدید هم میبینم که عیسی مسیح و شاگردانش، بر این موضوع  تائید داشتند. در انجیل مرقس باب 12 

آیات 29 و 30 زمانی که یکی از علمای یهود از مسیح عیسی در مورد بزرگترین احکام خدا سوال کرد، چنین پاسخ گرفت:
         
 اول احکام خدا این است، بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خدای واحد است....   و در رساله اول قرنتیان باب 6 آیه 8، پولس رسول چنین میگوید: ما را یک خدا است، یعنی پدر که همه چیز از اوست و ما برای او هستیم، و یک خداوند، یعنی عیسی مسیح که همه چیز از اوست و ما از او هستیم.

البته در این رابطه آیات بی شمار زیادی در کتب مقدس موجود میباشد که بر این موضوع اصرار دارد. پس با توجه به این آیات به ما ثابت میشود که خدای ما، یک خدای حقیقی و یگانه است، و در این رابطه شکی باقی نمیماند.

شاید سوالی برای خوانندگان عزیز و حق جویان گرامی پیش بیاید که اگر مسیحیان به یک خدا واحد حقیقی اعتقاد دارند پس موضوع تثلیث در مسیحیت چیست؟

در پاسخ به این سوال باید گفت: تثلیث در زبان عربی به معنایی "ثلاثه" که در فارسی باید آن را سه تایی تعبیر کرد. پس بنابرین تثلیث در مسیحیت یعنی سه بخش کردن، که قائل برسه گانگی در الوهیت.شدن میباشد.

اگر بخواهیم تثلیث را از نظرکلام خدا  تعریف کینم باید اینگونه آن را بازگو کنیم: 
         
 1- خدای نیست جز یک خدای واحد حقیقی

2- اب، ابن و روح القدس هر کدوم به طور کامل یک و ابدی  است.               

3- پدر، پسر و روح القدس هر کدوم شخصیتی متمایزی از یکی دیگر است.

البته باید این را هم اضافه کنیم که خدای تثلیث قابل تجزیه نیست، و هر سه هم ذات هستند.  یعنی نمیتوان گفت که خدای پدر، پسر و روح القدس هر کدوم یک سوم تمامیت خداست.

تعریف دیگری که از تثلیث میتوان بیان کرد به این گونه است:

 خدای واحد، که در درون خود دارای سه شخص است و هر سه یک خدا است. و هیج یک از دیگری کمتر و یا بیشتر نیست. اما این سه شخص، سه خدا نیستند بلکه یک خدا واحد است.

 در ضمن هر یک از این سه شخص، برای خود وجودی مستقل است. و باید این را هم اضافه کنیم که 

منظور از تثلیث اینطور نیست که خدا خود را گاهی پدر، پسر و یا گاهی روح القدس تجلی سازد.

ادامه دارد....


برادر شما  یوحنا


۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

آیا مرگ مسیح از نظر اسلامی بی عدالتی و از نظر مسیحیت انصاف است؟


 یکی از مواردی که برای دوستان مسلمان غیرقابل قبول است و آن را رد میکنند، مرگ مسیح بی گناه در راه گناهکاران است و این را در بی انصافی روش بکار رفته در این مورد تفسیر میکنند. ایشان راه قبول تحمل درد و رنج را که شخصی بیگناه برای رهائی گناهکاران به کار رفته را بی انصافی و خارج از عدالت بر میشمارند.
دوستان مسلمان میگویند که اصل عدالت ایجاب میکند که هر شخصی مسئول کارهای و اعمال خود میباشد و این خارج از انصاف میباشد که شخص دیگری در راه تقصیرات و گناه دیگران مصیبت ببیند و جان خود را در راه آنها فدا کند.
البته اگر عشق و محبت را از این موضوع جدا سازیم، صد البته این معادله و تفسیر صحیح است.
اما باید این موضوع را هم بدانیم که عامل عشق و محبت عاملی مهم و واقعی میباشد.
ما باید قبول کنیم که در این دنیا شرارت، درد، رنج و زحمت بسیار وجود دارد، اگر بگوئیم که هر شخصی مسئول کارها و اعمال خودش است و مشکلات دیگران به کسی دیگر مربوط نیست، پس باید گفت محبت و همدردی و فداکاری که باعث دل گرمی روح بشریت میشود از بین خواهد رفت و دنیا مبدل به جنگلی سرد و بی روح خواهد شد که زندگی در آن با زندگی حیوانان درنده و وحشی فرقی ندارد.
خوشبختانه زندگی حقیقی این چنین نیست. در زندگی دردهائی وجود دارد که درمانش از دست دردمند خارج است و این موضوع سبب میشود که دردمند دست نیاز به سوی مبدئی خارج از خود دراز کند.
به قول شاعر:
           نمیدانم که این درد از که دارم      همین دونم که درمونم ته داری!
در مسیحیت این نظریه وجود دارد که آدمی دردمند است و مرگ مسیح بر روی صلیب درمان دردهای او است.
مسیحیت معتقد است که خدا از صد پدر مهربان تر است و بوسیله فداکاری مسیح در خلاص ما سحر کرد کاری که باران با چمنزار میکند یعنی حیات جاویدان جدید در ما انسانها میدهد، او در راه ما غمخواری کرد و دردهای ما را بر خود گرفت. در اینجا جا دارد که از مولانا جلال الدین شعری را بنویسم. مولانا میگوید:
   گفت دانستم که رنجت چیست، زود          در خلاصیت سحرها خواهم نمود
  شادباش و فارغ و ایمن    که    من          آن کنم با تو   که باران   با   چمن
  من غم تو میخورم، تو غم     مخور         بر تو  من مشفق  ترم   از صد پدر
البته باید این را اضافه کنم که آوردن امثال و اشعار و یا داستانهای مناسب ممکن است در فهم موضوع مرگ بی گناهی چون مسیح ما را یاری کند. مصلب شدن مسیح واقعه ایست بی نظیر و جاذبه ای دارد که جانهای دردمند را چون آهن ربا بخود جذب میکند و آنها را شفا میبخشد و آرامی میدهد.
اگر به کتب اسلامی و مسیحی نگاه کنیم میبینم که در پیامبر مسلمین با مسیح عیسی وجوه مشترکی وجود دارد مثلا:
            هر دو  با مخالفت روسای قوم خود روبرو شدند. فریسیان با مسیح مخالفت کردند و اهل قریش با پیامبر مسلمین، هر دو گروه حیثیت و موقعیت خود را در خطر دیدند و قصد از بین بردن هر دو نفر را داشتند، البته این شباهت فقط تا همین جا پیش میرود و خاتمه پیدا میکند.
 عقیده در اسلام بر این است که غزوات پیامبر ایشان برای پیش برد و ابقاء اسلام واجب بود، یعنی به عبارتی دیگر بکار بردن زور بوسیله پیامبر اسلام و به نام او کار درستی بوده و است. و بالاخره اهل مکه بزور تسلیم اسلام شدند. 
اما مسیح عیسی، از بدست گرفتن قدرت دنیوی ابا داشت و به حواریون و هوداران خود اجازه نداد که برای او بجنگند، او هرگز در فکر تسخیر اروشلیم بر نیامد و در روی تیه ای در خارج از این شهر به دارآویخته شد. تخته پادشاهی او صلیبی بود که بر آن میخکوب شد و تاجی از خار بر سر او گذاشته شد.
شاید واقعه صلیب برای عده ای زننده و احمقانه جلوه کند، ولی برای مومئنین به آن روش، همیشه سلامتی و شفا در برخواهد داشت. درک معنی صلیب و فهم محبت و آمرزش الهی در عمل و یافتن سلامت و آرامش  و تجدید حیات، تنها به کمک روح القدس ممکن است و بس.
برادر شما یوحنا

۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

تماس مستقیم با خدا در مسیحیت و رد آن از سوی اسلام


اگر به هر دو دین مسیحیت و اسلام نگاه کنیم میبینیم که هر دو مذهب معتقد هستند که خدا
 بزرگ، قادر مطلق و متعال است. برای نمونه میتوان به گفته یوحنای رسول در کتاب مکاشفه نگاه کنیم که میگوید:
                                
 
                      ای خداوند مستحقی که جلال و اکرام و قوت را بیابی زیرا که تو همه موجودات را آفریده ای و محض اراده تو بودند و آفریده شدند.    
 مکاشفه باب 4 آیه 11.

و همچنان در باب 19 آیه 6 از همین کتاب میگوید:    
 خدای ما، قادر مطلق سلطنت گرفته است. 


در  کتاب مسلمین (قرآن) سوره بقره آیه 20 خدا را اینجنین توصیف میکند: 
 علی کل شی قدیر  و همچون در سوره رعد آیه 9 خدا را بزرگ متعال میخواند. الکبیر المتعال.

 پس برای همگان کاملا واضح میباشد که میان خدای آفریدگار که خالق همه کاینات و قدیر، متعال و قادر بر همه چیز است با آدمی که به دست خودش ساخته شده و ضعیف و گناهکار است بی نهایت فاصله وجود دارد که به دلایلی که مربوط به عدالت خداوند
 بر میگردد باید پلی زده شود و رابطه بین خلق و مخلوق گناهکار برقرار شود وگرنه نه دین و نه مذهب دیگر معنا ندارد و بی معنی خواهد شد.

در اسلام اینچنین عقیده است که خدا از طریق واسطه ها و از طریق ایشان با انسان مخلوق رابطه برقرار شده است. یعنی بوسیله انبیاء و ملائکه و غیره و در حقیقت رابطه مستقیم به بوسیله خود شخص وجود ندارد.

در مسیحیت عقیده بر این است که خدا میتواند خود رابطه مستقیم با انسان داشته باشد لهذا خدا مستقیما در مسیح عیسی با بشر رابطه برقرار کرد.  اما
 اسلام این موضوع را دور از بزرگی خدا میداند و میگویند که خدا به وسیله فرستاده ها رابطه 
برقرار کرده و خود نمی آید. برای دوستان مسلمان اینچنین است که خدا نعمت های خود را ارزانی داده ولی ارزانی را نمی آورد.

برای دوستان مسلمان عبارت (خدا در مسیح) زننده و دور از شان خدا میباشد. ایشان عقیده دارند که خدا نمیتواند بشر شود برای اینکه چنین امری خدشه بر الوهیت او وارد میکند. بنابرین این برای دفاع از متعال بودن خدا است که مسلمین نمیتوانند به تجسم خدا در مسیح معتقد باشند و آن را کفر میدانند.

ولی در این میان سوالهای پیش میاید که
 آیا ما میتوانیم مدافع عظمت خدا باشیم و برای قدرت مطلق خدا حد و حدود و مرز قایل شویم؟  حد و حدودی که خود او برای خودش قایل نشده و خود را بر همه چیز و هر کس و هر مسئله که برای انسان غیر قابل اجراست " علی کل شی قدیر" میداند

آیا درست است که در حینی که بخواهیم از قادر مطلق بودن خدا دفاع کنیم پس مجبور شویم قدرت مطلق او را محدود کنیم؟

آیا ما حق داریم بگوییم که خدا به هیچ عنوان نمیتواند خودش را بصورت خود کشفی بر انسان ظاهر سازد؟  با در نظر گرفتن تمام صفاتی که  در ابتدا در مورد خدا به آن اشاره کردیم
 آیا میتوانیم خدا را در فعالیت خود وی محدود کنیم؟

آیا ما انسانها میتوانیم برای خداوند در رابطه با بشر تکلیف معین کنیم؟
 

اگر ما عقیده داریم و میگویم که خدا قادر مطلق است
 پس باید گذاشت که خود وی نوع رابطه با بشر را برای ما تعیین کند و نه ما برای او این رابطه را تشخیص و ترسیم کنیم.

آیا شایسته است که فقط در قول بگویم که  خدا قادر مطلق است وی در عمل این مطلقه را نپذیریم؟

ما مسیحیان معتقد هستیم که "تجسم کلمه"  و یا  به عبارتی دیگر "خدا در مسیح" در واقع اقدام خدا در مورد بشر پریشان حال و درمانده از گناه بود که خدا در میان ما ظاهر شد و نجات را در دست خود بدست گرفت. پس میبینیم که عظمت و بزرگی خدا پیش از هر زمان دیگر نمایان میشود. بشر گرفتار نیرو نادانی و شرارات میباشد. اگر در حقیقت خدا، خدای متعال و قادر علی کل شی قدیر است. پس او میتواند در اقدامی مستقیم و موثر برای رهائی این بشر از شرارات و گناه خود وارد عمل شود.

پس زمانی که مسیحیان طبق کلام خدا حضور خدا در مسیح تجسم شده را بشارت میدهند در واقع آنها جلال و عظمت بی مرز او را   بشارت میدهند. اگر بگوئیم که خدا برای رفع گناه بشر در میان بشر ظاهر شد در واقع معتقد به قدرت و جلال او هستیم و در واقع عملا به عبارت "علی کل شی قدیر"
 اعتقاد کامل داریم.

چنانکه مسلمین میگویند اسلام به معنایی تسلیم مومن به مشیت الهی میباشد و ولی باید این را هم اضافه کنیم که خدا کل در کل است پس باید تسلیم ما هم به خدا باید کل در کل باشد و لاغیره. مسیحیت ابتکار الهی و مشیت پر محبت او در پیروزی بر جمیع قوای شرارت که بشر را در قید خود گرفتار کرده است، در مسیح عیسی میبینیم و از این جهت خود را به او تسلیم میکند.

اسلام به جنبه های دیگر وجود الهی در قدرت مطلقه خدا معتقد است مثلا: "الرحمان و الرحیم" بودن خدا و مسلمین کسانی هستند که خدا "انعمت علیهم" یعنی به آنها نعمت داده است. چنانکه در سوره فاتحه آیه 6 قرآن آمده است و نه آنهائی که ایشان را مغضوب خود کرده است و مسلمین بر این موضوع بسیار تکیه کرده و بر رحمانیت خدا سخن میگویند ولی بر این نکته تاکید میکنند که در اسلام اعطای نعمت الهی غیر قابل پیش بینی است، یعنی خدا بقدری عظیم و پر قدرت است که کسی نمیتواند نسبت به دریافت رحمت او مطمئن باشد ولی در کتاب مقدس به مسیحیان  نسبت به این نعمت کاملا اطمینان داده شده است.
       
 

                       ما میدانیم که از موت گذشته داخل حیات گشته ایم.              رساله اول یوحنا باب 3 آیه 14.


راجع به نزدیک بودن خدا با آدمیان نیز در سوره (ق) آیه 15 در قرآن آمده است. این آیه میگوید:


                   ولقد خلقنا الاانس و تعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من جبل الورید.

ترجمه آیه:

 
 
               انسان را خلق کرده ایم و از وساوس و اندیشه های نفس او آگاهیم که از رگ گردن به او نزدیکتریم.


اشاره به نزدیکی خدا به انسان، اشاره به آگاهی عمیق  به مشکلات درونی و وسوسه های نفس است. ولی  در مسیحیت نزدیکی خدا را در یک عمل تاریخی و در یک محل جغرافیائی از این کره خاکی اتفاق افتاد یعنی تجسم کلمه در زمان پادشاهی بنام "هیرودیس" و در محلی بنام "بیت لحم" رخ داد. در حقیقت تجسم کلمه با مصلوب شدن مسیح برای ما انسانها رابطه مستقیم دارد یعنی جان نثاری مسیح عیسی و پیروزی وی بر موت.



برادر شما یوحنا
 

۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

شواهد حقیقی در مورد عیسی مسیح. قسمت چهارم

شواهد حقیقی در مورد عیسی مسیح. قسمت چهارم



با سلامی دوباره به شما عزیزان، در مقاله قبلی گفتیم که پولس رسول در رساله خود به فیلیپیان از کتاب اشعیاء نبی به این جماعت در مورد خم شدن و اقرارهر شخصی در برابر مسیح عیسی سخن گفت، و با این گفته تمامی قوم مسیح عیسی را "ماشیح" و "یهوه" خواهند خواند.

در حقیقیت در کتب  عهد عتیق میبینیم اموری هستند که تنها توسط خدای قادر به اجرا آن است ولی شاگردان مسیح در عهد جدید این  امور را به مسیح عیسی نسبت داده اند. و باز  در عهد جدید میبینیم که مسیح عیسی همانند خدا قادر به زنده کردن مردگان و حتی داوری آنها در روز قیامت مبادرت میکند. حتی بخشش گناهان که تنها به واسطه خدا انجام میشود، در عهد جدید، مسیح عیسی قادر به انجام این کار است و حتی علت اصلی آفرینش جهان و بقای دنیا و موجودات اندرون آن میباشد. به آیات مربوطه توجه کنید: 

عیسی بدو گفت برو که پسرت زنده است آنشخص به سخنی که عیسی بدو گفت ایمان آورده روانه شد.
انجیل یوحنا باب 4 آیه 50.

او را خدا بر دست خود بالا برده سرور و نجات دهنده ساخت تا اسرائیل را توبه و آمرزش گناهان بدهد.
اعمال رسولان باب 5 آیه 31.

پس ای برادران عزیز شما را معلوم باد که بوساطت او بشما از آمرزش گناهان اعلام میشود.
اعمال رسولان باب 13 آیه 38.

همه چیز بواسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.
انجیل یوحنا باب اول آیه 2.

زیرا که در او همه چیز آفریده شد آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نا دیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات همه بوسیله او و برای او آفریده شد* و او {عیسی} قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد. رساله کولسیان باب اول آیات 16 و 17.


در حقیقت همه میدانند که تنها خدا خالق ما انسانها و موجودات است، اما میبینیم که شاگردان عیسی، او را دارای چنین قدرتی میدانند. همچنین شاگردان مسیح، نام عیسی را به عنوان شنوانده دعا بکار میبردند.


بنام خداوند ما عیسی مسیح هنگامیکه شما با روح من با قوت خداوند عیسی مسیح جمع شوید.
اول قرنتیان باب 5 آیه 4.

فیض و سلامتی از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر شما باد. افسسیان باب اول آیه 2.

میبینم که غالبا نام عیسی مسیح در کنار نام خدا میآید، نام عیسی هم ارز و هم تراز با نام خدا بکار می رود. برای مثال میتوان به آیه 19 باب 28 انجیل متی اشاره کرد که عیسی به شاگردان امر میکند که بروید همه امتها را به اسم "پدر، پسر و روح القدس" تعمید دهید. اگر به گفته عیسی توجه کنیم میبینم که عیسی نگفت به نامهای پدر و پسر و روح القدس بلکه او تاکید میکند که "بنام پدر و پسر و روح القدس" تعمید دهید. همین اتحاد در رساله پولس رسول برای جماعت قرنتیان تاکید شده است. خواهش میکنم به گفته پولس رسول توجه کنید:

فیض عیسی مسیح خداوند و محبت خدا و شراکت روح القدس با جمیع شما باد آمین.
رساله دوم قرنتیان باب 13 آیه 13.

در حقیقت با این گفته اگر قبول داریم که خدا واحد است پس باید قبول کرد که این سه شخص با همدیگر هم ذات هستند. توما شاگرد عیسی زمانی که جای میخهای کوبید شده بر دست مسیح عیسی را دید فریاد زد" ای خداوند من ای خدای من" انجیل یوحنا باب 20 آیه 28. همچنین پولس رسول در مورد عیسی مسیح میگوید:

که در وی از جهت جسم تمامی پری اوهیت ساکن شد. کولسیان باب 2 آیه 9.

و باز میبینم که پولس رسول در رساله به تیطس مسیح عیسی را "خدای عظیم و نجات دهنده ما" خطاب میکند.

و آن امید مبارک و تجلی جلال خدای عظیم و نجات دهنده خود ما عیسی مسیح را انتظار کنیم.
رساله بتیطس باب دوم آیه 13.

همچنین نویسنده به عبرانیان میگوید: ای خدا تخت تو تا به ابد الاباد است. عبرانیان باب اول آیه 8.

پولس همچنین میگوید که مسیح قبل از آنکه به "صورت انسان" ظاهر شود، در اینجا منظور پولس اشاره به تن گرفتن واقعی انسانی مسیح است، که در "صورت خدا" بود. مراجعه شود به رساله فیلیپیان باب دوم آیات 5 تا 8.

در عبارتی مشابه این آیه میخوانیم، هر چند که عیسی انسان کاملی بود، همچنین او خدا بود که یکی از عبارتهای مشابه در رساله کولیسان باب اول آیه 15 است. " صورت خدا" بود. که به معنایی تجلی خدا بود. این توصیف در حقیقت در رساله عبرانیان از قوت بیشتر برخورددار است، به جملات این رساله توجه کنید:

او فروغ جلالش و خاتم جوهرش بوده و به کلمه قوت خود حامل همه موجودات بوده، چون طهارت گناهان را به اتمام رسانید به دست راست کبریا در اعلی علیین نشست. رساله عبرانیان باب اول آیه سوم.

پس اگر این آیه را در نظر بگیریم، دیگر جای هیچ شک و شبهه در مقدمه نوشته شده انجیل یوحنا باقی نمیماند که میگوید:

در ابتدا کلمه بود کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. انجیل یوحنا باب اول آیه اول
در ابتدا [عیسی] بود، [عیسی] نزد خدا بود و [عیسی] خدا بود.

شاگردان مسیح نه تنها بر این باور بودند که عیسی فراتر انسان معمولی بود، بلکه ایمان داشتند که او بزرگتر از همه موجودات عالم و حتی برتر از فرشتگان سماوی است. خواهش میکنم به این گفته پولس رسول توجه کنید:

عیسی " بالاتر از هر ریاست و قدرت و قوت و سلطنت و هر نامی است که خوانده میشود، و نه فقط در این عالم بلکه در عالم آینده نیز" رساله افسسیان باب اول آیه 21.

باز میبینم که حتی دیوها از او اطاعت میکردند. انجیل متی باب 8 آیات 28 تا 33. حتی فرشتگانی که حاضر نشدند تا مورد پرستش قرار بگیرند، آنها خود مسیح را پرستش کردند.

و من یوحنا این امور را [وقایع زمان آخر] شنیدم و دیدم و چون شنیدم و دیدم افتادم تا پیش پایهای آن فرشته که این امور را بمن نشان داد سجده کنم* او [فرشته] مرا گفت زنهار نکنی زیرا که هم خدمت با تو هستم و با انبیاء یعنی برادرانت و با آنانیکه کلام این کتاب را نگاه دارند خدا را سجده کن. کتاب مکاشفه باب 22 آیات 8 و 9.


اگر به رساله عبرانیان توجه کنیم میبینم که نویسنده این رساله کاملا و بطور واضح الوهیت مسیح عیسی را در جملات خود آشکار میکند. خواهش میکنم به این آیات توجه کنید:

زیرا بکدام یک از فرشتگان هرگز گفت که تو پسر من هستی من امروز ترا تولید نمودم و ایضا [همینطور] من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود* و هنگامیکه نخستزاده را باز بجهان میآورد میگوید که جمیع فرشتگان خدا او را پرستش کنند. رساله عبرانیان باب اول آیات 5 و 6.


قابل توجه فرقه شاهدان یهوه: توضیحی از این واضحتر و روشنتر ممکن نیست که بگوید عیسی تنها یک فرشته بود، بلکه خدای قدری بود که حتی فرشتگان او را پرستش میکنند. در حقیقت شواهد فراوانی چه از خود عیسی و چه از یاران و نزدیکان او در دست میباشد مبنی بر اینکه او ادعای خدا بودن را داشته و پیروان او هم به این ایمان داشتند.
در حقیقت پیروان مسیح عیسی لقبهای فراوانی، قدرتهای زیادی و حتی امتیازات بسیاری به او نسبت میدادند، که در حقیقت این القاب فقط منحصر به خدای حی بوده و است. چه به درستی که ما مسیحیان به درستی آن ایمان داریم و چه به اشتباه که بعضی تصور این اشتباه را برای ما مسیحیان دارند، شاگردان مسیح عیسی به گفته های خود در مورد سرورشان ایمان داشتند و حتی خود عیسی چنین نظری در مورد خودش داشت. این موضوعات شاگردان را واداشت که بگویند کلمه ازلی در جسم ظاهر شود. البته این گفته به خودی خود چیزی را ثابت نمیکند اما در کتب مقدس دلایل فراوانی یافت میشود که ثابت میکند مسیح الوهیت و ذات خدای قادر بود بر روی زمین. عیسی مسیح برای اثبات ادعاهای خود شواهد منحصر بفرد و بسیاری ارائه کرد که به جرعت میتواند گفت همانند او بر زمین تا به امروز یافت نشد.




برادر شما یوحنا

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

شواهد حقیقی در مورد عیسی مسیح. قسمت سوم

 
با سلامی دوباره به شما عزیزان، در مقاله قبلی گفتیم که کاهن اعظم بعد از شنیدن ادعای مسیح عیسی لباس کاهنت خود را از وسط پاره کرد و جملات عیسی را کفر به خدا دانست، چرا که عیسی مدعی شد او با خدا مساوی است و در حقیقت او خود را یهوه عهد عتیق دانست. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به انجیل مرقس باب 14 آیات 61 تا 68 مراجعه کنید.

اگر ما عهد عتیق را بخوانیم متوجه خواهیم شد که پرستش تنها از آن خدای واحد است.

من هستم یهوه خدای تو که ترا از زمین مصر از خانه بندکی بیرون آوردم* ترا بحضور من خدایان دیگر نباشد.
                                                                                       کتاب تثنیه باب 5 آیه 6 و 7.

عزیزان اگر به عهد جدید مراجعه کنیم میبینیم که در این عهد نه تنها رسولان، بلکه فرشتگان خدا مانع پرستش دیگران  نسبت خود شدند، چونکه مبادا آنها بجای خدا مورد پرستش واقع شوند. خواهش میکنم به این آیات توجه کنید:

اما چون آن دو رسول یعنی برنابا و پولس شنیدند جامهای خود را دریده در میان مردم افتادند و ندا کرده* گفتند ای مردمان چرا چنین {ما را پرستش میکنید) میکنید ما نیز انسان و صاحبان علتها مانند شما هستیم و بشما بشارت میدهیم که از این اباطیل رجوع کنید بسوی خدای حی که آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنها است آفرید.
                                                                                          اعمال رسولان باب 14 آیات 14 تا 16.

و من یوحنا این امور را شنیدم و دیدم و چون شنیدم و دیدم افتادم تا پیش پایهای آن فرشته که این امور را بمن نشان داد سجده کنم* او مرا گفت زنهار نکنی زیرا که همخدمت با تو هستم و با انبیاء یعنی برادرانت و با آنانیکه کلام این کتابرا نگاه دارند.                                                             کتاب مکاشفه باب 22 آیات 8 و 9.

چنانکه از این آیات روشن است کسی بجز خدا نباید مورد پرستش قرار بگیرد. اما در مورد عیسی میبینیم که موضوع چیز دیگری را برایمان آشکار میکند و هرگز مسیح عیسی کسانی را که میخواستند او را پرستش کنند، ممانعت نکرد. خواهش میکنم به این آیات توجه کنید:

و چون او{عیسی مسیح}از کوه بزیر آمد گروهی بسیار از عقب او روانه شدند* که ناگاه ابرصی {جذامی} آمد و او را پرستش نمود گفت ای خداوند اگر بخواهی میتوانی مرا طاهر سازی.
                                                                                             انجیل متی باب 8 آیات 1 و 2.

او{عیسی مسیح} هنوز این سخنانرا بدیشان میگفت که ناگاه رئیسی {سرپرست عبادتگاه} آمد و او را پرستش نمود گفت اکنون دختر من مرده است لکن بیا و دست خود را بروی گذار که زیست خواهد کرد.
                                                                                           انجیل متی باب 9 آیه 18.

و چون به کشتی سوار شدند باد ساکن گردید* پس اهل کشتی آمده او را پرستش کرده گفتند فی الحقیقه تو پسر خدا هستی.                                                                                     انجیل متی باب 14 آیات 32 و 33.


و همچون در انجیل متی باب 15 آیه 25 و باب 20 آیه 20 و انجیل مرقس باب 5 آیه 6.  میبینیم که در آیات مذکور عیسی مورد پرستش قرار گرفت ولی او هرگز مانع پرستش، پرستندگان خود نشد.

در مورد دیگری میتوان به سخنان عیسی توجه کرد چرا که سخنان او در راستای سخنان خداوند قرار داشت. مثلا به این عبارت توجه کنید:

شنیدید که به اولین گفته شده...... اما من به شما میگویم.  این گونه عبارت را میتوان در انجیل متی باب 5 آیه 21 و 22 پیدا کرد. و باز میبینم که مسیح عیسی از داشتن تمام قدرتها در سیطره خود میگوید: تمامی قدرت در آسمان و زمین به من داده شده است. پس رفته همه امتها را شاگرد من بسازید.   انجیل متی باب 28 آیات 18 و 19.


در عهد عتیق میبینم که خدا ده فرمان را برای پایه شریعت به قوم بنی اسرائیل میدهد، و باز میبینیم که مسیح عیسی میگوید حال من بشما حکم تازه ای میدهم.    به شما حکم تازه میدهم که یک دیگر را محبت کنید.  انجیل یوحنا باب 13 آیه 34. باز عیسی فرمود: هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد. انجیل متی باب 5 آیه 18. ولی جالب اینجاست که مسیح عیسی بعد از مدت زمانی میگوید:
آسمان و زمین زایل خواهد شد لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهند شد. انجیل متی باب 24 آیه 35.

از سخنان مسیح عیسی درمیآبیم که او بر این باور بود که کلام او همان اقتدار کلام گذشته در عهد عتیق بوده است، مسیح عیسی از پیروان خود نه تنها خواست که از او اطاعت کنند بلکه از آنها خواست که بنام او دعا کنند. به این آیات توجه کنید:

هر چیزی را که اسم من سوال کنید بجا خواهم آورد.... اگر به اسم من طلب کنید من آن را بجا خواهم آورد.
                                                                                انجیل یوحنا باب 14 آیات 13 و 14.

اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه که شما بطلبید برای شما بجا میآورم.
                                                                               انجیل یوحنا باب 15 آیه 7.

در حقیقت در واکنش به این سخنان حواریون مسیح عیسی بنام او دعا میکردند و دعاهای خود را به حضور او بیان میکردند.

بنام خداوند ما عیسی مسیح هنگامیکه شما با روح من با قوت خداوند ما عیسی مسیح جمع شوید.
                                                                              رساله اول قرنتیان باب 5 آیه 4.

و چون استیفان را سنگسار میکردند او دعا نمود گفت ای عیسی خداوند روح مرا بپذیر.
                                                                              اعمال رسولان باب 7 آیه 59.

اگر عزیزان با انصاف به آیات مندرج در این مقاله توجه کرده باشند و همچنین با توجه به راهها متفاوتی که عیسی بیان کرده، به روشنی و با صراحت او خود را یهوه زمان معرفی میکند. حالا چه به گفته های او ایمان داشته باشیم و چه به گفته های او ایمان نداشته باشیم متوجه خواهیم شد که مسیح عیسی در حین که جسم انسانی داشت، ادعای خدای را هم داشته است. علاوه بر ادعاهای خود عیسی، شاگردانش  نیز ادعای الوهیت سرورشان را پذیرفته بودند و این ادعاها از طرف شاگردانش به طرقهای متفاوتی بیان شده است. شاگردان عیسی در تائید الوهیت عیسی او را اول آخر و ابتدا و انتها، الف و یا، نور حقیقی، صخره، داماد، رئیس شبانان، شبان اعظم میدانستند. به این آیات توجه کنید:

و چون او را دیدم مثل مرده پیش پایهایش افتادم و دست  راست خود را بر من نهاده گفت ترسان مباش من هستم اول و آخر و زنده.                                         گفته یوحنا در کتاب مکاشفه باب اول آیه 17.


شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش یحیی بود* او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه بوسیله او ایمان آورند* او {یحیی} آن نور نبود بلکه آمد تا بر نور {عیس} شهادت دهد* آن نور حقیقی بود که هر انسانرا منور میگرداند و در جهان آمدنی بود.                                           انجیل یوحنا باب 1 آیات 5 تا 9.


و همه همان شرب روحانیرا نوشیدند زیرا که میآشامیدند از صخره روحانیکه از عقب ایشان میآمد و آن صخره مسیح بود.                                                                               اول قرنتیان باب 10 آیه 5.


در آنروز ملکوت آسمان مثل ده باکره خواهد بود که مشعلهای خود را برداشته به استقبال داماد بیرون رفتند.
                                                                                       انجیل متی باب 25 آیه اول.

تا در وقتیکه رئس شبانان ظاهر شود تاج ناپژمرده {بی پایان} جلال را بیابید.
                                                                                          اول پطرس باب 5 آیه 4.

پس خدای سلامتی که شبان اعظم گوسفندان یعنی خداوند ما عیسی را به خون عهد ابدی از مردگان برخیزانید.
                                                                                            عبرانیان باب 13 آیه 20.


شاگردان مسیح همچنین تعلیم میدادند که مسیح عیسی زندگان و مردگان را داوری خواهد کرد. در یکی از سفارشهای پولس رسول به تیموتاوس چنین میخوانیم:

ترا در حضور خدا و مسیح عیسی که بر زندگان و مردگان داوری خواهد کرد قسم میدهم و بظهور و ملکوت او.
                                                                                                 رساله دوم تیموتاوس باب 4 آیه 1.

میبینیم که تمامی این عناوین در عهد عتیق مختص یهوه خدا بوده و حال در عهد جدید به مسیح عیسی اطلاق داده شده است. در عهد جدید در انجیل متی با متن آغاز میشود که میفرماید: عیسی "عمانوئیل" است یعنی "خدا با ما"
این عنوان در کتاب اشعیاء نبی  در مورد مسیح موعود نبوت شده است.

بنابرین خود خداوند بشما آیتی خواهد داد اینک باکره حامله شده پسری خواهد زائید و نام او را "عمانوئیل" خواهد خواند.                                                                                   اشعیاء نبی باب 7 آیه 14.

هم چنین عنوان مسیح خود بیانگر همان مفهومی است که عنوان "ماشیح" {مسح شده} در زبان عبری میباشد. در کتاب زکریا نبی باب 12 آیه 10 میخوانیم که یهوه خدا میگوید:   بر من که نیزه زده اند خواهند گریست . نویسندگان عهد جدید در نوشته های خود متذکر شده اند که این گفته به واقعه مصلوب شدن مسیح عیسی و نیزه خوردن او بر روی صلیب رخ داده است.

و باز کتاب دیگر {کتاب اشعیاء نبی} میگوید آن کسیرا که نیزه زدند خواهند نگریست. 
                                                                                                      انجیل یوحنا باب 19 آیه 37.

اینک با ابرها میآید و هر چشمی او را خواهد دید و آنانیکه او را نیزه زدند و تمامی امتهای جهان برای وی خواهند نالید بلی آمین.                                                                                 مکاشفه باب 1 آیه 7.

در این راستا پولس رسول در رساله خود به فیلیپیان از کتاب اشعیاء نبی به این جماعت بازگو میکند که میگوید:

تا بنام عیسی هر زانوئی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است خم شود* و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است برای تمجید خدای پدر.
                                                                                         فیلیپیان باب 2 آیات 10 و 11.

ای جمیع کرانهای زمین بمن توجه نمائید و نجات یابید زیرا من خدا هستم و دیگری نیست* بذات خود قسم خوردم و این کلام بعدالت از دهانم صادر گشته برنخواهد گشت که هر زانو پیش من خم خوتهد شد و هر زبان بمن قسم خواهد خورد.                                                                       کتاب اشعیاء نبی باب 45 آیات 22 و 23.


پولس رسول در رساله خود به فیلیپیان از کتاب اشعیاء نبی به این جماعت در مورد خم شدن و اقرارهر شخصی در برابر مسیح عیسی سخن میگوید. و با این گفته او مسیح عیسی را "ماشیح" و "یهوه" میخواند.

ادامه دارد.....




  برادر شما یوحنا

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

شواهد حقیقی در مورد مسیح عیسی. قسمت دوم


با سلامی دوباره به شما عزیزان، چنانکه در قسمت اول این مقاله گفتیم مسیح عیسی با شفای مرد مفلوج ثابت کرد که سخن او در مورد بخشش گناهان آن مرد مفلوج پوچ و بیهوده نبوده است. در این مقاله در مورد یکی دیگر از امتیازات ویژه مسیح عیسی میپردازیم. در کتب عهد جدید میخوانیم که عیسی  مسیح مدعی زنده کردن مردگان و حتی داوری آنها را دارد. خواهش میکنم به این آیات توجه کنید:

آمین، آمین به شما میگویم که ساعتی میآید بلکه الآن است که مردگان صدای پسر خدا را می شنوند و هر که بشنود زنده گردد... و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد، به جهت داوری.                                                                        انجیل یوحنا باب 5 آیات 25 و 28.

در انجیل یوحنا باب 5 آیه 21.  گفته مسیح عیسی تمام شک و تردیدها را در مورد تعالیم خود از بین برد و یا بقولی آنها را بر طرف کرد. خواهش میکنم به این آیه هم توجه کنید:

هم چنان که پدر مردگان را برمیخیزاند و زنده میکند همچنین پسر نیز هر که را میخواهد زنده میکند.
                                                                                          انجیل یوحنا باب 5 آیه 21.

این سخنان باید بسیار خاص باشد چرا که عهد عتیق و تورات به روشنی به ما تعلیم میدهد که تنها  خدا است که میتواند به انسان حیات بخشد، مردگان را قیام دهد  یا حتی داوری دهد. خواهش میکنم یه آیات مربوطه توجه کنید:

الآن ببینید که من خود او هستم و با من خدای دیگری نیست من میمیرانم و زنده میکنم.....
                                                                                     کتاب تثنیه باب 32 آیه 39.

خداوند میمیراند و زنده میکند...                                            کتاب اول سموئیل باب 2 آیه 6.

عزیزان و حق جویان عزیز، اگر به آیات گفته شده در تورات و صحفه انبیاء توجه کنند میبیند که مسیح عیسی با جسارت خاصی ویژگی های خدا را در خود بیان میکند.   مسیح عیسی حتی جلالی را که فقط شایسته خداست، برای خود منظور داشت. به این آیه در انجیل یوحنا توجه کنید:
                                                                            
تا آنکه همه پسر را حرمت بدارند همچنانکه پدر را حرمت میدارند و کسی که به پسر حرمت نکند به پدریکه او را فرستاد حرمت نکرده است.                                              انجیل یوحنا باب 5 آیه 22.

در حقیقت این سخنان برای یهودیان آن زمان بسیار سخت بود چرا که آنها بعد از شنیدن این نوع سخن از مسیح عیسی بر آن شدند تا او را همانند یک کافر سنگسار کنند:

پس از این سبب یهودیان بیشتر قصد قتل او را کردند زیرا که نه تنها  سبت را میشکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته خود را مساوی خدا میساخت.                                             انجیل یوحنا باب 5 آیه 17.


اگر به تعالیم کتب تورات و صحفه انبیاء در عهد عتیق توجه کنیم، میبینم که عهد عتیق موید این است که مسیح موعود خود خدا است. به این آیات توجه کنید:

زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری بما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مسیر خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.         اشعیاء نبی باب 9 آیه 6.

در آیه فوق میبینم که اشعیاء نبی مسیح موعود را "خدای قدیر" میخواند. و یا نویسنده کتاب مزمور در باب 45 آیه 6 در مورد مسیح موعود چنین میگوید:

ای خدا تخت تو تا ابد الآباد است.....          

و هم چون نویسنده عبرانیان در عهد جدید در مورد مسیح چنین مدعی میباشد:

اما در حق پسر ای خدا تخت تو تا ابدالآباد است.......                           عبرانیان باب 1 آیه 8.

و همچنین در کتاب مزمور باب 110 آیه یک میخوانیم:

یهوه بخداوند من گفت بدست راست من بنشین تا دشمنانترا پای انداز تو سازم.     

و این در حقیقت نوعی مکالمه  میان پدر و پسر میباشد.        مسیح عیسی در انجیل متی باب 22 آیات 43 و 44 میگوید:   شخص مکالمه کننده خود شخص او میباشد.  در نبوتی بسیار بزرگ دانیال او را پسر انسان" قدیم الایام" مینامد.

تا حینیکه "قدیم الآیام" آمد و داوری بقدسانن حضرت اعلی تسلیم شو و زمانی رسید که مقدسان ملکوترا بتصرف آوردند.                                                                       دانیال باب 7 آیه 22.


این عبارت در باب دوم دوبار در مورد خدا (خدای پدر) استفاده شده است، مسیح عیسی در دادگاهی که یهودیان برای او تشکیل دادند در حضور کاهن اعظم تائید کرد که او همان مسیح موعود است. زمانی که کاهن اعظم از او در مورد "پسر خدا بودن" پاسخ خواست: آیا تو همان پسر خدای متبارک هستی؟ مسیح عیسی چنین پاسخ داد:

من هستم و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قوت نشسته است در ابرها  آسمان خواهد آمد. در آن لحظه کاهن اعظم لباس کاهنت خود را پاره کرد و گفت: دیگر چه حاجتی به شاهدان دارید؟ آیا کفر گفتن او شنیدید؟ هیچ شکی دیگر نمیماند که عیسی  با مدعی بودن "مسیح بودن" مساوی بودن با خدا را برای آنان منظور داشت چرا که این ادعا نشان میداد که  او یهوه عهد عتیق میباشد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به انجیل مرقس باب 14 آیات 61 تا 68 مراجعه کنید.

ادامه دارد...

تا مقاله بعد شما عزیزان را به خدای زنده میسپارم.
 


برادر شما یوحنا