دوست عزیز، اگر شما امروز برای اولین بار به این مقاله نظر میاندازید. پیشنهاد میکنم برای دنباله کردن این موضوع به قسمت اول این مقاله یعنی (چرا مسلمان نیستم قسمت اول) مراجعه کنید. موفق باشید.
چنانکه در قسمت سوم این مقاله اشاره کردیم، گفتیم که در سال 1895 میلادی، چند نسخه از دو سوره قرآن در منطقه ای در کشور مصر توسط فردی مسلمان پیدا شد و بعد از چندی این نسخه ها توسط دو محقق اسلام شناس خریداری و به کتابخانه ملی فرانسه برده شد. بعد ازسالها زیادی محقیقان در پی بررسی نسخه ها پیدا شده به کمک اشعه ماوری بنفش دریافتند که در زیر متون عربی این نسخه ها متون دیگری ولی قدیمتری از قرآن امروزی وجود دارد. (در زمان قدیم چنانکه امروزه رسم بوده بابت کم بوده وجود پایروس ها متون قدیم را بدور نمی انداختند بلکه سعی میکردند که به کمک موادی خاص متن قدیمتر را پاک کنند تا بتوانند متون جدید را جایگزین متون قدیمتر کنند) البته باید این را یادآوری کنم نسخه های به دست آمده کل متون قرآن نبوده و فقط نسخه ای از سوره النساء و سوره المائده میباشد.
محققان میگویند: در پژوهش خود دریافتند که متون قدیمتر که مربوط به سوره النساء از آیات 33 تا 56 و سوره المائده آیات 41 تا 54 میباشد به صورت خط حجازی نوشته شده است. در این متون 30 مورد اختلاف کلماتی و جابجایی کلمات و حتی حذف بعضی از کلمات در میان سوره قدیمتر المائده با همان سوره در قرآن امروزی و در سوره النساء 15 مورد اختلاف با سوره النساء امروزی قرآن وجود دارد. یعنی فقط در دو سوره بدست آمده از نسخه های قدیمتر با قرآن امروزی 45 مورد اختلاف وجود دارد.
چنانکه خود منابع اسلامی مانند (جمع قراءات القرآن) به ما میگویند اختلافی در نسخه های مختلف قرآن موجود است. اما باید به این توجه کنند که این منابع {اسلامی} میگویند: اختلافات زیاد نیست اما با پیدایش نسخه های جدیدتر در این زمنیه ثابت شده که اختلافات اندک نیست بلکه خیلی وسعیتر از آنچه ایشان مدعی هستند، میباشد.
و این خود سوالاتی در مورد پیدایش قرآن برای کسانی که میخواهند آن را مورد تفحص قرار دهند بوجود میآورد.
در دو دهه اخیر در کشور اسلامی یمن در شهر صنعا در زیرزمین مخروبه جامعی {مسجد} که در حال تعمیر بود، نسخه های قدیمی از قرآن پیدا شد.
دولت یمن تا چندی پیش به هیچ کسی اجازه تحقیق و تفحص در مورد این نسخه ها را نمیداد اما زمانی که دو محقق اسلام شناس، پول زیادی به دولت یمن پیشنهاد دادند ایشان قبول کردند و این نسخه ها را در اختیار این محقیقان گذاشتند. یکی از این محقیقان به نام گرد رودیگر پوین کارشناس رسم خطوط قرآنی و محقیق آلمانی است که توانست از این نسخه های که به (متون صنعا) معروف هستند عکس و فیلم تهیه کند.
این نسخه ها مربوط به قرون مختلف و نزدیک به 15000 صفحه میباشد. دوستان توجه داشته باشند که این نسخه ها همه از یک نسخه قرآن به حساب نمیآیند و و از چندین نسخه در طول قرون مختلف است که با در نظر گرفتن همه این نسخه ها تعداد آنها به 15000 صفحه میباشد.
محقق آلمانی میگوید: از 15000 نسخه های بدست آمده نزدیک به 10% این نسخه ها به قرون اولیه اسلام برمیگرد.
گرد رویگر پوین میگوید: این نسخه ها به ما کمک کرده تا بدانیم اختلاف زیادی مابین این نسخه ها و نسخه های امروزی قرآن وجود دارد. یکی از فرقهای این نسخه ها در این است که در نسخه قدیمتر قرآن حرف الف به ندرت یافت میشود یعنی برعکس قرآن امروزی که خیلی از کلامات با الف و ال شروع میشود
. یکی دیگر از فرقهای این نسخه با نسخه قرآن امروزی در مورد کلمه قل {بگو} و قال {گفت} میباشد.
اگر قرآن امروزی را بخوانیم به نظر میآید که خدا بصورت مستقیم در حال صحبت کردن و در حال تعالیم دادن به شخصی {محمد} است و به او میگوید قل {بگو}.
اما طبق تحقیقات به عمل آمده در هیچ یک از نسخه های قدیم فرقی بین کلمه قل {بگو} و قال {گفت} اصلا وجود ندارد.
چون اصلا در حروف قدیم عربی و قرآن حرف الف وجود نداشته و کسی نمیتواند این دو را از همدیگر در نسخه های قدیم تشخیص دهد. حرف الف هم همانند نقطه {.} در حروف حجازی وجود نداشته است.
آقای گرد رودیگر پوین میگوید: به احتمال زیاد دربیشتر نسخه های اولیه قرآن این جمله که میگوید (بگو) صحت ندارد و این عبارت (او گفت) معتبرتر است. و یعنی بدان معناست که این آیات نقل و قول از محمد پیامبر مسلمین است و نه شخصی {الله} بالاتر از او که به محمد میگوید: (بگو).
و این همان نظریه دکتر عبدالکریم سروش است که معتقد میباشد: که ایده از طرف خداست اما این محمد پیامبر اسلام است که از طرف شخصیت خود این موضوعات را مطرح میکند.
در این تحقق میبینم که این یکی از فرق هایست که بین نسخه های متون صنعا و نسخه قرآن امروزی وجود دارد. یعنی نبود حرف الف قبل از زمان حجاج حاکم اعراب در نسخه های متن صنعا و بعد نقطه گذاری و اعراب گذاری قرآن بعد ازحاکمیت حجاج و این خود یکی از مسائل مهم است که میتوان به آن پی برد که به جای کلمه بگو در قرآن کلمه او گفت معتبرتر است.
آقای گرد رویگر پوین میگوید: یکی دیگر از فرق های این متون با نسخه های قرآن امروزی جابجای سوره های قرآن است که به ترتیب امروزی که در قرآن جای دارند نیست.
برای نمونه در نسخه های صنعا بعد از سوره الشعرء، سوره الصافان شروع میشود. و همچنین بعد از سوره مریم، سوره الحج و بعد از آن هم النحل و به ترتیب سوره الکهف و همینطور سوره های دیگر به صورت جابجا یا بصورت کوتاه تر و یا حتی آیات سوره های مذکور کم و زیاد هستند و این همه شواهد نشان میدهد که قرآن امروزی بصورت قرآنی که در قرون اولیه بوده نیست.
آقای گرد رویگر پوین میگوید: به ترتیب نبودن سوره ها در نسخه های قدیمتر مسئله تنزیل در الهیات اسلامی را زیر سوال میبرد.
شاید دوستانی عزیزان مسلمان بگویند: فعلا در جهان اسلام ما در حال حاضر قرآنی داریم که در تمام دنیا یک نواخت و یک دست است و برای مثال میگویند که ما دو نسخه قدیمی و اصلی از قرآن عثمانی که هم اکنون در دو کشور اسلامی میباشد داریم، و ایشان به این دو نسخه اشاره میکنند. یکی از این نسخه ها در توپ کاپی ترکیه و دیگری در تاشکند ازبکستان وجود است، که به نسخه ای سمرقندی معروف است.
در مورد نسخه ای که در موزه توپ کاپی در ترکیه است باید این را اشاره کنم در دو سال اخیر یکی از موسسه های اسلامی کشور ترکیه از این نسخه کپی برداری کرده و هزاران نسخه آن را به فروش گذاشته است. در مورد نسخه سمرقندی هم شخصی از اهالی کشور روسیه که خود یک مسلمان است از آن کپی برداری کرده و باز میتوان آن را در بازارهای جهانی تهیه کرد. برای همین تحقیق و تفحص در مورد این نسخه ها و مقایسه آنها با قرآنی های امروزی راحت تر و آسان است.
کتابی با تیتر (یک کتاب کامل) تمامی سوره ها ی موجود در قرآن سمرقندی را با قرآن امروزی مقایسه کرده و اختلاف و فرق های این دو نسخه را در این کتاب جمع آوری کرده است.
برای نمونه میتوان گفت که در قرآن امروزی کلماتی پیدا میشود که در قرآن سمرقندی که خود مسلمانان ادعا میکنند این نسخه اصلی عثمانی است وجود ندارد و در بعضی سوره ها به طور کامل جمله ای حذف شده وجود دارد. در این کتاب ضمن اشاره به سوره ها مورد بحث، عکس هایی از هر دو نسخه سمرقندی و قرآن امروزی گرفته شده و در کتاب (یک کتاب کامل) گذاشته شده و این دو نسخه با همدیگر مورد تحقیق قرار گرفته شده است.
شاید عزیزان مسلمانی بگویند: شاید شخصی که از آن قرآن کپی برداری کرده این اشتباهات را مرتکب شده است. در جواب این دوستان باید بگویم حرف شما عزیزان شاید کاملا درسته باشد. و تمامی این قسمت مقاله هم میخواهد این را بگوید که اشتباهات هست و آن نظریه که میگوید تاکنون همزه و یا حرفی و یا کلمه ای از قرآن جابجا نشده یک نظریه کاملا اشتباه و نظریه درستی نیست.
حتی این نوع اشتباهات را میتوان در ترجمه های قرآن مشاهده کرد. برای نمونه در ترجمه آقای الهه قمشی در سوره الانعام آیه 57 آمده است: فرمان جز به دست خدا نیست. به خود آیه در عربی توجه کنید:
قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ
وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ ﴿57﴾
ترجمه فارسی آیه:
بگو من از جانب پروردگارم دليل آشكارى دارم و شما آن را دروغ پنداشتيد آنچه را به
شتاب خواستار آنيد در اختيار من نيست فرمان جز به دست خدا نيست فرمان جز خدا را
نخواهد بود به حق دستور دهد و او بهترین حکمفرمانروایان است
میبینم که مترجم آقای الهه قمشی عبارت عربی قرآنی (يَقُصُّ) به معادل فارسی آن ترجمه نکرده و ترجمه این کلمه را (فرمان) ترجمه کردند. که در اصل { يَقُصُّ } تعریف کردن معنا میدهد و نه فرمان کردن.
در قرآن های فارسی در بیشتر جاها این عبارت به اشتباه ترجمه شده است. این عبارت بارها در قرآن تکرار شده و برای گفتن و یا تعریف کردن داستانی در عربی بکار برده میشود.
السیوطی در روایت های اسلام تاکید میکند که در آیه نباید از عبارت (يَقُصُّ) استفاده شود چون در نسخه های اصلی قرآن بجای (يَقُصُّ) عبارتهای (یغضی عن الحق) درست میباشد. که معنای این آیه به این صورت باید باشد:
حکم مال خداست، و او بر اساس حقیقت داوری میکند. ( خدا حقیقت را تعریف میکند یا روایت میکند).
حال به سوره الواقعه آیات 28 تا 31 میرویم. در قرآن این آیات چنین آمده است:
فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ ﴿28﴾ وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ ﴿29﴾ وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ ﴿30﴾ وَمَاء مَّسْكُوبٍ ﴿31﴾
ترجمه فارسی آیات:
در سایه درختان كنار بىخار (28) و درختهاى موز كه ميوهاش خوشه خوشه روى هم
چيده است (29) و سايهاى پايدار (30) و آبى ريزان (31)
آقای یوسف علی مترجم قرآن میگوید: این عبارت (طَلْحٍ) به عقیده مفسران قرآن معنای میوه موز نمی دهد و دلیل این گفته را هم اینطوری عنوان میکند که در شبه جزیره عرب (کشور سعودی) درخت موز وجود ندارد پس باید این عبارت معنای دیگر غیر از موز باشد.
بر حسب اتفاق عبارت (طَلْحٍ) در زبان عربی به معنای موز میباشد. در روایات اسلامی شیعه در کتاب طبری، کتاب تفسیر او آمده است روایتی از علی {امام اول شیعیان} آمده است و او {علی} میگوید: که درختان موز در این آیه اشتباه است و علی معتقد عبارت (طَلْحٍ) که در آیه آمده درست نیست بلکه او {علی} معتقد است که عبارت
( تعلین ) درست میباشد که به معنای خوشه درخت خرما است.
شاید دوستانی بگویند چه فرقی میکند که این آیه اشاره به درخت موز بکند و یا درخت خرما. در جواب این دوستان ما میگویم نه اشکالی ندارد اما مسئله در اینجاست که حتی قرآنی که در حال حاضر در دسترس میباشد میان مفسرین اسلامی آن اختلاف نظر وجود دارد و این موضوع که قرآن در تمام جهان اسلام یکی است یک موضوع بی اساس و بی مورد میباشد.
در اینجا جا دارد در مورد ترجمه قرآن آقای الهه قمشی بگویم. ایشان سعی در ترجمه متن قرآن ندارد، بلکه از خود به ترجمه متن اضافه میکند. برای نمونه به سوره الفلق توجه کنید: ایشان چنین سوره را ترجمه میکند: بگو پناه میبرم به خدای صبح فروزان و روشن از شر مخلوقات از شر شب تاریک هنگامی که در آید و از شر زنان افسونگر چون به گره ها بدمند و از شر حسود بدخوا که چون آتش حسد برانگیزد.
اگر توجه به خود آیه ای که در این سوره است بکنیم، میبنیم که در هیچ جای از این سوره به زنان اشاره نمیکند و نامی و یا عبارتی در این سوره به زنان نمیشود. اما آقای الهه قمشی در این سوره به عنوان یک مترجم نظر خواص خود را به خوانده در این سوره اعمال کرده است.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿1﴾ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿2﴾ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿3﴾ وَمِن شَرِّ
النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ﴿4﴾ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ ِذَا حَسَدَ ﴿5﴾
معدودی نویسنده مشهور اسلامی در کتاب خود بنام ( به طرف درک اسلام ) میگوید: کتاب قرآن بدون هیچ گونه تغییری به نسخه اصلی برمیگردد. او ادامه میدهد در قرآن یک کلمه و یا یک همزه و حتی یک حرف از متن اصلی عوض نشده است.
دکتر احمد عبدالله سلامات او هم یک نویسنده اسلامی میباشد و میگوید: قرآنی که امروزه وجود دارد درست همان قرآنی است که بر پیامبر اسلام مکشوف شده بدون آنکه کلمه ای جابجا شود.
جمال بداوی یکی از استادان مشهوری است که در کانادا زندگی میکند که کار او بحث و مجادله با گروه های مسیحیت است. او میگوید قرآن کتابی قابل اعتماد و هیچ گونه حرفی از آن نیفتاده است.
این ادعاهای اشخاص اسلامی میباشد که همیشه مسلمین به آنها اعتماد دارند.
اما عزیزانی که این مقاله را از قسمت اول آن دنبال کرده اند. میدانند که طبق روایات اسلامی بعد از فوت محمد پیامبر اسلام چنانکه در کتاب ابی داوود ادعا شد: حافظین قرآن در جنگ اولیه اسلام کشته شدند و جمع آوری نسخه های قرآن با مشکلات زیادی روبرو شد. در مقاله های قبلا خواندیم:
که پسر عمر در روایات میگوید: کسی نمیتواند ادعا کند حتی نسخه های قرآن در زمان ابوبکر بصورت کامل جمع آوری شد و خیلی از نسخه های قرآن نابود شد.
چنانکه در نشریه هفت آسمان دکتر حسین مدرسی اشاره شد. خواندیم:
بخش های زیادی از قرآن از بین رفته است. و با اشاره به خود آیات قرآن خواندیم:
که بعضی از آیات قرآن فراموش شد. اشاره کردیم در زمان فوت محمد پیامبر اسلام حیوان اهلی وارد خانه عایشه شد و نسخه ای از آیات قرآن را خورد و این آیات از بین رفت. و بازخواندیم:
که بعد از جمع آوری قران توسط عثمان محقیقان عقیده دارند که نسخه عثمانی درست جمع آوری نشده و اشتباهاتی در این نسخه وجود دارد. و باز خواندیم:
که عثمان دیگر نسخه های قرآن ها غیر عثمانی را نابود کرد و نسخه خود را بصورت استاندارد در آورد. بعد خواندیم:
که طبق متون جدیدی که در کشور یمن از قرآن پیدا شده با تحقیقات ثابت شد که میان نسخه امروزه قرآن با متن قدیمتر تفاوتهای زیادی وجود دارد. این خلاصی از قسمتهای این مقاله در گذشته بود که به آن اشاره شد . تا ثابت شود:
این ادعا که میگوید در قرآن هیچ گونه اشتباهای وجود ندارد و همان قرآنی است که از زمان پیامبر اسلام به دستمان رسید یک ادعا پوچ و بی اساس میباشد که خود روایات اسلامی این ادعاها را نفی میکند.
خیلی از محققان، منابع اسلامی ذکر شده در این مقاله را زیر سوال میبرند منابعی چون سنن ابی داوود و یا ابن اسحاق و یا ابن هاشم و دیگر منابع اسلامی در قرون بعد از اسلام.
سوالاتی وجود دارد که این منابع بر حسب چه مدرکی و سندی این روایات را نوشتند؟
یکی و دو دوست عزیز، در پیامهای که در مورد این مقاله برایمان نوشتند مدعی شدند که این مقاله کاملا بی اساس و با منظور خاصی نوشته شده است. در اینجا جا دارد که برای این عزیزان بجز منابع اسلامی که قبلا در در این چند قسمت ذکر شد. منابع دیگر را هم ذکر کنم. تا این عزیزان نگویند نوشته ها این مقاله بی اساسی میباشد.
کتابهای که از منابع غربی برای این مقاله گرفته شده از این قرار هستند: یکی از این کتب چنانکه قبلا یادآوری کردم کتابی به نام ( محمد پدر شما نیست.... ) نویسنده و استاد اسلام شناسی دیود پاورز میباشد.
دیگر کتاب معتبر بنام ( متون منابع اسلام ) فرد دانل استاد اسلام شناسی از دانشگاه شیکاگو نویسنده این کتاب میباشد.
کتاب دیگری که از آن استفاده شد. چاپ دانشگاه اگسفور بنام ( یک مقدمه کوچک در مورد اسلام ) نویسنده این کتاب مارک گورک میباشد.
کتاب دیگر بنام
The Origine of the Koran
منابع قرآن
از شخصی به نام ابن الورق این شخص میگوید بعد از تحقیقات اسلام را ترک کردم لازم به یاد آوری است ابن الورق مقالات اسلام شناسان معتبر را جمع آوری می کند. او کتب دیگر جمع آوری کرده بنام ( قرآن واقعا چه میگوید ) و ( درجستجوی محمد تاریخی ).
کتاب دیگری بنام ( شکل گیری اسلام، مذهب و اجتماع در خاورمیانه از سالهای 600 تا 1800 میلادی ) از دانشگاه گرینویج.
کتاب دیگری بنام ( چهارراهی در اسلام منابع دین عرب) و کتاب دیگری بنام (قرآن در چهار چوب تاریخی).
در اینجا جا دارد نام چند محقق اسلام شناسی را هم ذکر کنم که منابع اسلامی را زیر سوال بردند.
آقای گرد رویگر پوین، محقیق و اسلام شناس آقای آلفرد جفری، دیوید پاورز استاد اسلام شناسی دانشگاه کورنل در آمریکا، جان ونز برو شرق شناس و تاریخ شناس اسلامی، پتروشا کرون و مایک کوپ اینها کسانی هستند که شروع اسلام و زندگی محمد پیامبر اسلام و قرآن را زیر سوال بردند.
این محققان در کتب خود یادآوری میکنند که آنها نمیتواند به متون احادیث اسلامی اعتماد کنند چون این احادیث با زمان خود پیامبر اسلام فاصله زمانی طولانی دارند و حتی در بیشتر مواقع به اسناد احادیث هم نمیتوان اعتماد کرد چون هر چه زمان از شروع اسلام میگذرد جزئیات در احادیث بیشتر میشود و داستانها طولانی تر میشوند. آقای جان ونز برو میگوید نه فقط در احادیث بلکه در بروگرافی پیامبر اسلام هم منابع اسلامی متناقض و غیرقابل اعتماد هستند.
این محققان میگویند هر چه بیشتر در مورد احادیث اسلامی تحقیق میشود چه در مورد روایتها و چه در مورد جمع آوری آنها و چه در مورد زندگی پیامبر و وحی که میگوید به او نازل شده و چه جنگهای ایشان و چه برخورد ایشان با افراد مختلف تمام این موضوعات نشان دهنده تناقضات بیشتری میباشد.
حتی داستانهای جمع آوری قرآن چنانکه خواندیم و روایتهای اسلام به ما گفتند: عثمان از یاران و حافظان اسلامی خواست قرآن را جمع آوری کند. این روایتهای از کتب
صحیح البخاری بیان شد. و باز خود البخاری میگوید: که هر سال فرشته خدا جبرئیل بر محمد پیامبر اسلام نازل میشد و قرآن را با او مرور میکرده و درسالی که پیامبر فوت کرد. جبرئیل دو بار بر او نازل شد و برای بار آخر تمام قرآن را با مرور میکند و در زمان خود محمد پیامبر اسلام، قرآن نوشته شد.
در اینجاست که باید به محققان این حق را داد به نوشته ها و احادیث اسلامی چون البخاری شک کنند. چون خود البخاری دو نوع روایت در مورد جمع آوری قرآن بیان میکند. که هر کدوم از این روایتها متضاد با یکدیگر هستند.
باز میبینم نه تنها فاصله زمانی زیادی در موضوع جمع آوری وجود دارد، بلکه اسنادی که در باره منابع اسلامی پیدا شده خیلی تطبیق ندارد با آن چه روایت های اسلامی بیان میشود. برای نمونه :
محمد پیامبر اسلام در دین اسلام مرکزیت این دین را تشکیل میدهد چون اوخود دین اسلام را بنیاد گذاری کرده و اعراب او را چون رهبردینی خود قبول کردند و به نام او شهادت میدهند که : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اساس اسلام بر صحبتهای او بنیاد گذاشته شده است. و این عبارتها الهیات اسلامی را تشکیل میدهد.
ولی وقتی به زمان اولیه اسلام نظر میکنیم میبینم که در 50، 60 سال اول بعد ار فوت پیامبر اسلام، هنوز یک مدرک و یا یک سند و یا یک لوح سنگی یا یک سکه اسلامی و غیره وجود ندارد که اسم محمد به عنوان پیامبر بر آن حک شده باشد. یعنی در این سنین ذکر شده نامی و اسم از پیامبر اسلام وجود ندارد. در هیچ موزه ای یا مسجدی و غیره یافت نمیشود.
در طول تاریخ همیشه نام شخصیتها بر گوشه و کنار و یا بر سنگی و یا در غاری و یا بر روی درختان و غیره نوشته شده برای مثال: نام موسی و انبیائ عهد عتیق بر روی سنگ نوشته ها موجود است. کسانی که صدها سال و ده ها قرن قبل از اسلام زندگی میکردند که تا به امروز باقی است. و باز برای مثال: در شوشتر نام دانیال نبی حک شده و حتی پادشاهانی که قرنها قبل از پیامبر اسلام زندگی میکردند سنگ نوشته آنها و نام آنها موجود است. همانند داریوش و کوروش و غیره.
اما حتی برای نمونه برای یک بار هم نامی از محمد پیامبر اسلام در هیچ کشور اسلامی چون: سعودی و یا مصر و یا فلسطین و غیره نه بر سنگی و نه بر درختی و نه بر ..... وجود ندارد که از زمان اولیه اسلام باشد.
در اسلام آمده است که معاویه سد میسازد. اما باز نامی و یا اسمی از پیامبر اسلام بر آن سد حک نشده است. باز آمده است در زمان پلهای ساخته شده ولی باز نامی از این پیامبر برای یادگاری و یا به عنوان پیامبر و رسول الله نوشته نشده است. علامتهای سنگی از زمان اول هجری وجود دارد که مسافت کوفه تا شام قدیم مشخص شده ولی باز نامی از پیامبر اسلام در کار نیست. حتی در زمانی که حکومتهای اسلامی بر روی کار آمدن و سکه های خود را برای تجارت درست کردند اسمی و یا نامی از محمد پیامبر اسلام بر روی آنها وجود ندارد. حتی سکه های دوره ساسانی را که اعراب برای خود گرفتند باز نامی از این شخصیت اسلامی وجود ندارد.
محقیق اسلامی فرد دانلر در کتاب خود که مربوط به شروع اسلام است، میگوید: برای اولین باری که نام محمد پیامبر اسلام بر روی سکه نوشته شده به سال 66 و 67 هجری برمیگرد و باز بدون ذکر رسول الله یعنی از زمان فوت پیامبر اسلام تا مدت 60 تا 70 سال سکه ها نامی از محمد را بر خود نداشتند. و بازمحققان میگویند: برای اولین باری که نام محمد پیامبر اسلام بر سنگی نوشته شد به سال 74 هجری برمیگردد که این سنگ متعلق به سنگ قبری است در مصر.
میبینم که تا 60 و 70 سال نامی از پیامبر اسلام در هیچ جا وجود ندارد و خود این مسئله یک علامت سوالی است در مورد تاریخ پیدایش اسلام و قرآن و شخصیت و رهبریت اسلامی یعنی پیامبر اسلام به عنوان رسول خدا.
دوستان و حق جویان گرامی اگر محمد پیامبر اسلام واقعا یک شخصیت مرکز و بنیادی اسلام بود چرا باید این همه سوال در مورد پیدایش اودر میان محققان باشد؟
یک سوال دیگر که در ذهن محققان بی پاسخ میماند نبود نسخه ها و یا حتی نسخه های کپی شده قرآن از دهه های اولیه اسلامی است.
در قرون بعد از قرن اول و دوم هجری روایتها و احادیث زیاد است که میگویند قرآن ها زیاد است اما برای نمونه حتی یک سند و یا یک نسخه که مربوط به قرن اول باشد وجود ندارد.
بله احادیث و داستانها زیاد است مثلا برای نمونه در جنگی که میگویند به نام سفین است که در زمان علی {امام شیعیان} با معاویه رخ داد و آنها قرآن ها را بر سر نیز گذاشتند. داستان طوری بیان شده گویا قرآن ها آنقدر زیاد بوده که سربازان هر یکی قرآنی را برداشته و آن را بر سر نیز گذاشته است. اگر این همه قرآن از آن زمان وجود داشته چرا حتی برای نمونه یکی نیست که در موزه ای و یا مسجدی امروزه نگهداری شده باشد؟
در مورد مساجد اولیه هم سوالات زیادی وجود دارد مثلا در مورد مساجدی که برای اولین بار در عراق کنونی و دیگری در مصر کشف شده است.
چرا این مساجد بدون قبله بودند و قبله ای در این مساجد قدیمی وجود ندارد؟
اگر در زمان پیامبر اسلام مردم یاد گرفتن همانند امروزه به سوی مکه نماز بخوانند چرا از قبله بسوی مکه در این مساجد خبری نیست؟
تاریخ اسلامی به ما میگوید تجار عرب در آن زمان تجارت خود را از یمن به مکه و بعد به شام در سوریه با کاروان میبردند. اگر به نقش جزیره عرب (کشور سعودی) نگاه کنیم باز میبینم که برای تجارت از یمن به شام احتیاجی نیست که تجار راه خود را دو برابر کنند و برای رفتن به شام {سوریه} و از مکه بگذرانند برای همین محقیقان میگویند ما میبنیم نامی از شهر مکه در تاریخ اسلام نیست و این شهر از اهمیت چندانی در آن زمان برخودار نبوده است. ولی در عوض نام شهر مدینه و کوفه و بصره و همچون شام بسیار شنیده میشود.
اگر شهر مکه واقعا اینقدر در اسلام مرکزیت دارد چرا نامی از این شهر در تاریخ خود اسلام نیست؟
چنانکه در بیت المقدس که مسلمانان میگویند: قبله اول مسلمین است. چرا در بیت المقدس قبله ای وجود ندارد؟ خدا را شکر این مسجد تا به امروز باقیست و همگان میتوانند از آن بازدید کنند.
پایان قسمت چهارم ادامه دارد....
برادر شما یوحنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر