یکی از سوالات که اکثر دوستان مسلمان در رابطه با گناه در مسیحیت میکنند این است : چرا مسیحیان آنقدر بر مسئله گناه مانور میدهند به حدی که گناه همه را از جمله انبیاء خدا را هم در برگرفته است؟
در ابتدا و در پاسخ به این سخن، میخواهم ارتباط انسان با خدا را در آغاز این مقاله بررسی کنم اشعیاء نبی حدود 750 سال پیش در کتاب خودش باب 59 آیه 1 فرمود:
هان دست خداوند کوتاه نیست تا نرهاند و کوش او سنکین نیست تا نشنود .
در این آیه اشعیاء نبی صحبت از خدای میکند که شنوا و بیناست و بر همه چیز واقف است ولی متاسفانه گناهان بشرهمانند دیواری میان خدا و انسان بنا شده است. در مرحله اول باید دید چرا این دیوار در رابطه میان خدا و انسان تاثیر گذاشته است و منشاء گناه چیست و راه تشخیص گناه چگونه میسر میشود؟ برای بدست آوردن پاسخ این سوالات لازم است پیدایش انسان و خلقت او را در کتاب مقدس جویا شویم. کتاب پیدایش باب 1 آیات26 ، 27 چنین میگوید:
و خدا گفت آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه حشراتیکه بر زمین میخزند حکومت نماید* پس خدا آدم را بصورت خود آفرید او را بصورت خدا آفرید ایشانرا نر و ماده آفرید.
آیات بالا چگونگی خلقت انسان را برایمان توضیح میدهد طبق این نظریه در کتاب مقدس خلقت انسان همانند و شبیه خدا بوده است. در این مرحله باید ببینیم که منظور این که انسان همانند خدا و شبیه خدا ساخت شد چیست؟
انجیل یوحنا به ما میآموزد که خدا روح است. انجیل یوحنا باب 4 آیه 24.
پس سوالی که در اینجا پیش میآید این است. انسان چگونه مانند خدا و شبیه او آفریده شدیم؟
جواب این سوال را ما میتوانیم در کتاب پیدایش باب دوم آیه هفتم جستجو کنیم این آیه چنین میگوید:
خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.
اگر در این آیه کمی تعمق کنیم میبینیم که خلقت آدم با سایر مخلوقات دیگر متفاوت بوده
و هیچ کدوم از خلقتهای خدا همانند خلقت انسان نبوده و یک تفاوتی خاصی را در این بین مشاهده میکنیم.
کتاب پیدایش به ما میگوید خداوند هر چیز را با فرمانش آفرید اگر به باب اول پیدایش مراجعه کنیم میبینیم خداوند برای آفرینش فرمان میدهد. (خداوند گفت) و با گفتن آفرینش اتفاق افتاد و شد. اما در آفرینش انسان کلام خدا میگوید خدا خودش دست بکار شد در پیدایش باب 2 آیه 7 نشان میدهد که خدا این عمل را انجام داد در بینی انسان روح حیات دمید و انسان زنده شد.
در ابتدای خلقت آدم طبق گفته های کتاب پیدایش اول جسم آدم دست شد و بعد روح در آدم دمیده شد تا زمانی که هنوز در جسم آدم روح دمیده نشده بود این جسم آنچنان چیزی با ارزشی نبود چرا که فقط یک جسم بی جان درست شده بود ولی در مرحله دوم چیزی که جسم انسان را با ارزش کرد روحی بود که خدا در این جسم دمید یعنی خدا طبیعت خودش را وارد انسان کرد انسان دارای یک روحی شد و به همراه این روح خصوصیات خدا وارد انسان شد حال انسان همانند خدا دارای فهم، شعور، درک قوه تشخیص، قوه اراده و از همه مهمتر دارای قوه تصمیم گیری شد و اگر از این نظر به موضوع نگاه کنیم میبینیم که شبیه خدا آفرید شدیم .
چرا خدا ما را شبیه خود آفرید منظور خدا از این کار چه بوده؟ هرآنچه را که خدا بر روی زمین آفرید برای آدم و ما انسانها آفرید ولی خلقت آدم و ما انسانها برای خود خدا بود.
برای همین ما انسانها باید یک وجه اشتراکی با خدا پیدا می کردیم تا همدیگر را درک کنیم و این لازمی کار برای برقرای رابطه بین خدا و آدم بود.
ما انسانها میتوانیم حیوانات را دوست داشته باشیم اما هرگز درک متقابل با حیونات نداریم برای اینکه این روح در سایر حیوانات نیست این روح فقط در ما انسانها و خدا به صورت مشترک وجود دارد و بابت اینکه طبیعت خدا در ما قرار گرفت ما انسانها میتوانم خدا را درک کنیم. در حقیقت لازمی ارتباط میان دو شخص این است که هر دو از یک نوع باشند ما از نوع خدا خلق شدیم تا بتوانیم با خود خدا ارتباط برقرار کنیم حتی این روح که در ما انسانها است برای درک انساهای دیگر لازم است برای همین ما انسانها اگر بخواهیم براحتی میتوانیم همدیگر را درک کنیم و یا همدیگر را بفهمیم.
کتاب مقدس نشان میدهد که در ابتدا و آغاز خلقت آدم و حوا رابطه ای خوبی با خدا داشتند. نه فقط آدم و حوا رابطه خوبی با همدیگر داشتند بلکه خداوند و آدم و حوا هم رابطه ای نزدیک داشتند خواهش میکنم به کتاب پیدایش باب 3 آیه 8 توجه کنید:
و آواز خدواند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ میخرامید
در این آیه متوجه میشویم که خدا آنها را از نزدیک صدا میزند گویی که دوستی دوست دیگری را فرا می خواند این نشان ارتباط نزدیک خدا با انسان را در ابتدای خلقت نشان میدهد. متاسفانه خطایی از آدم و حوا سر زده شده وموجب قطع این ارتباط دوستانه شد اگر این خطا از پدر و مادر اولیه بشر سر نزده بود دیگر امروز من تا ساعاتی از شب بیدار نمی ماندم تا در این وبلاگ در این رابطه مطلب بنویسم. در میان چه اتفاقی افتاد خدا در روی زمین بهشتی به نام باغ عدن قرار داد با تمام خوبیها و زیبایهای که هر انسانی آرزوی آن را دارد و داشت بهشتی زیبا با درختانی زیبا و میوه های لذیذ، در میان این درختان درختی خاص هم وجود داشت که در وسط بهشت جا داشت که به نام درخت نیک و بد معروف بود. شرح حال این درخت در کتاب پیدایش باب دوم آیات 16 و 17 ذکر شده است.
و خداوند خدا آدم را امر فرمود گفت از همه درختان باغ بی معانعت بخور* اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی هر آینه خواهی مرد.
در ادامه میبینیم خداوند به آنها میگوید از همه درخت باغ بخورید بجز درخت ممنوعه اما متاسفانه در باب 3 کتاب پیدایش آیات 1 و و 2 میبینیم که چطور شیطان به سراغ حوا رفت و او را گول زد و حوا هم آدم را دعوت به خوردن میوه ممنوعه کرد
متاسفانه آنها از خدا پیروی و اطاعت نکردند ولی درمقابل از فرشته بریده شده خدا شیطان و ابلیس پیروی کردند. اینگونه بود که گناه وارد این جهان شد و انسان از آن مقام عالی که در نزد خدا داشت سقوط کرد این مرحله را میتوان، دخول گناه در طبیعت آدم نامید. ما میتوانیم گناه را اینگونه تعریف کنیم که هر نوع نااطاعتی از خدا و یا به عبارتی دیگر طغیان بر علیه اراده خدا گناه محسوب میشود.
حال باید دید که نظر کتاب مقدس در مورد گناه چیست؟ میتوانم به جرعت بگویم کتاب مقدس تنها کتابی است که موضوع گناه را کاملا شرح داده و ما را درسردرگمی قرار نداده است. ما با آیات متعددی و زیادی در کتاب مقدس برمیخوریم که در مورد گناه و نتیجه آن صحبت کرده است.
شاید اگر از کسی بپرسیم گناه چیست به ما بگوید انجام دادن کارهای بد گناه است. در این رابطه یعقوب رسول در باب 4 آیه 17 میگوید:
پس هر که نیکوئی کردن بداند و بعمل نیاورد او را گناه است.
دوستان عزیز، در این آیه میبینیم که انجام ندادن کارهای خوب هم گناه محسوب میشود نقطه مهمی که دراین آیه نهفته است این است که خدا ما را بر حسب دانستهایم در مورد اعمال خوب و بد محاکم میکند در نظر خدا اگر شخصی کارهای خوب را انجام ندهد همانند شخصی میماند که کارهای بد انجام داده است و این دو با هم در نظر خدا به یک طور در گناه مساوی هستند. حال به سخنان عیسی مسیح در مورد گناه توجه کنیم مسیح در انجیل متی باب 5 آیات 21 و 22 چنین میگوید:
شنیده اید که به اولین گفته شده است قتل مکن و هر که قتل کند سزاوار حکم باشد و هر که برادر خود را راقا * گوید مستوجب قصا باشد و هر که احمق گوید مستحق آتش جهنم بود.
راقا* در زبان سریانی به معنایی آب دهان است که نشانه کنایه و توهین میباشد.
و در همین باب از انجیل متی در آیات 27 و 28 ادامه میدهد:
شنیده اید که باولین گفته شده است زنا مکن لیکن من بشما میگویم هر کس بزنی نظر شهوت اندازد هماندم در دل خود با او زنا کرده است.
این نشان میدهد که گناه در نظر خدا بسیار بزرگتر هست از چیزی که ما انسانها در تفکرات خود داریم در آیات بالا میبینم که عیسی میگوید شنیدید منظور عیسی در مورد شریعتی بود که موسی برای قوم بنی اسراییل آورد در کتاب خروج باب 20 به این شریعت اشاره شده است قوانین که خدا برای موسی نوشت برای روی تخته سنگی بود برای قوم بنی اسرائیل در زمان عهد عتیق، اما در عهد جدید خداوند این قوانین را در دل انسان حک کرده است و دیگر به لطف مسیح ما از زیر یوغه شریعت آزاد شدیم تعالیم یهود و شریعت موسی در حقیقت قوانین ظاهری و بیرونی بود اما قوانین عیسی در عهد جدید داخلی و مربوط به قلب انسان میشود اگر به گفته های عیسی در آیات ذکر شد نگاهی کنیم میبینیم که عیسی به ما میگوید فکر کردن شما به زنا و یا فکر کردن در مورد انتقام به همان اندازه عمل و ارتکاب زنان وقتل بد است و هر دو مورد نزد خدا گناه محسوب میشوند تفکر کردن به خوبیها و بدیها همه از درون انسان تولید میشود یعنی فکر و مغز انسان پایگاه صدور خوبیها و بدیهاست وقتی ذهن و افکار انسان به شهوات و بدهیها مخلوط میشود انسان نزد خدا مردود میشود و آن شخص در نزد خداوند گناهکار محسوب میشود این برعکس نظریه ادیان شریعتی است که فکر میکنند با خوردن و آشامیدن چیزی که از بیرون وارد بدن میشود گناهکار و نجس محسوب میشود ولی کتاب مقدس به ما میگوید هر آنچه که از درون و افکار انسان بیرون میاید اگر بد باشد آن افکار انسان را گناهکار و نجس میسازد در انجیل مرقس باب 7 آیات 21 تا 23 چنین نوشته شده است:
زیرا که از درون دل انسان صادر میشودخیالات بد و زنا و فسق وقتل و دزدی * و طمع و خباثت و مکر و شهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت.
اینها ثمرات گناه هستند که از منشاء گناه سر چشمه میگیرند و انسان را نجس و گناه کار میکنند پس در نتیجه کسی نمیتواند مدعی شود که هر آنچه را که خدا خواسته تاکنون انجام دادم و در من گناه نیست. شاید تاکنون شخصی ثمرات گناه در او نبوده باشد ولی کسی نمیتواند بگوید مبرا از گناه هستم چون تاکنون زنا و یا قتل و یا دزدی نکرده ام اما غیر ممکن است بگوید تا کنون در طول زندگیم فکرم بدی در من خطور نکرده است .
برای همین کلام خدا در رومیان باب 3 آیه 23 میگوید:
زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر میباشند.
پس باید ما انسانها به خداوند حق بدهیم وقتی از ما میخواهد و میگوید همانطوری که شما را پاک آفریدم انتظار انسانی پاک را بر روی زمین از شما دارا هستم.
کلام خدا میگوید چنانکه خدا پاک و کامل است شما هم باید پاک و کامل باشید.
طبق گفته های کتاب مقدس همه ما انسان ها گناه کاریم و از جلال خدا قاصریم.
مقاله بعدی اشاره به چند سوال پیرامون گناه از جمله چرا ببخشش خدا از ابتدا شامل آدم و حوا و انسان نشد؟
برادر شما یوحنا