۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

کتاب مقدس و ایرانیان قسمت سوم

با خواندن کتاب استر که یکی از کتب عهد عتیق میباشد پی خواهیم برد که در حقیقت یکی از کتب مقدس نام فارسی دارد که همین کتاب استر است.
 
برای شروع مقاله در مورد استر اول باید دانست که چطور استر ملکه ایران شد؟     چنانکه تاریخ میگوید خشایارشا پادشاه ضیافتی ترتیب داد که در این ضیافت وشتی ملکه وقت حاضر نشد به همسرش خشایارشا در این ضیافت بپیوندد و این موضوع پادشاه را برآن داشت تا ملکه را طلاق دهد و این طلاق و جدایی زندگی دختری یتیمی را بنام استررقم زد چرا که زیبایی و رفتار او دل پادشاه را به خود نزدیک کرد. در حقیقت ماجری استر نشان داد که چگونه خدای قادر مطلق اشخاص وفادر و امین را به کار میبرد تا قوم خود را از خطر نابودی برهاند.
برای اطلاعات بیشتر به اطلاع عزیزان و حق جویان گرامی میرسانم برخی از تاریخ نویسان و مفسران معتقدند که ضیافت مذکور در فصل اول کتاب استر به این علت ترتیب داده شد تا حمایت حکام محلی و فرماندهان نظامی را برای لشکرکشی علیه امپراطوری رو به گسترش یونان جلب کند. و برخی دیگر بر این باورند که این ضیافت بعد از شکست خشایارشا در جنگ برگزار شد در دوری که او خود را با شراب و زنان و موسیقی سرگرم میساخت.
شرایط پارس از این قرار بود: خشایارشا {اخشورش} از سال 486 تا 465 قبل از میلاد سلطنت کرد.
 
در کتاب استر از این پادشاه ایرانی با شکوه فراوان سخن گفته شده است. به این آیات توجه کنید:
در ایام خشورش (این امور واقع شد) این همان اخشورش است که از هند تا
حبش بر صد و بیست و هفت ولایت سلطنت میکرد.   کتاب استر باب اول آیه اول.
قصر شوشن در نزدیکی شهر شوش در استان خوزستان در نزدیکی شهرستان اندیمشک . در شمال اهواز واقع بود.
خشایارشا گرچه در جنگ با یونانیان ناموفق بود اما برای دنیای ورزشی میراثی فراموش نشدنی بر جا گذاشت. مارتن در احادیث تاریخی آمده که وقتی ایرانیان در جنگ شکست خوردند سربازی یونانی فاصله مابین شهر مارتن تا آتن را دوید تا پیروزی یونانیان را اعلام دارد. و تا به امروزه این مسابقه به عنوان مراسم المپیک برگزار میشود.
همانطوری که در ابتدا مقاله آمده ملکه وشتی ملکه وقت ایران بابت رد ضیافت پادشاه طلاق داده شد و از مقام خود عزل شد زیرا  حاضر نشد از دستور پادشاه مبنی بر نمایش زیبایی خود اطلاعت کند. برای اطلاعات بیشتر  به کتاب استر باب اول آیات 10 تا 22 مراجعه کنید.
هدسه نام یهودی استر ملکه ایران بود به این آیه توجه کنید:
و او هدسه یعنی استر دختر هموی خود را تربیت مینود چونکه ویرا پدر و مادر نبود {یتیم بود} و آن دختر خوب صورت و نیکو منظر بود و بعد از وفات پدر و مادرش مردخای ویرا بجای دخترگرفت.        کتاب استر دوم آیه 7.
نام استر فارسی است و از ستاره ونوس گرفته شده است.
در آنزمان مسابقات زیبایی همانند امروز رایج بود با این تفاوت که بازندگان سلطنتی هرگز به قصر بازنمیگشتند به این معنی که زندگی کردن با انزوا را در حرمسرا پادشاه با دیگر زنان تجربه میکردند .
در اوج داستان کتاب استر میبینم که خدا چگونه در قصر شوشن کار میکند. آیا تاکنون دوستان عزیز از نزدیک این کاخ را مشاهده کردند؟ گرچه این کاخ به یک ویرانه تبدیل شده ولی باز این مکان در طول سالها منبایع غنی برای باستانشناسان بوده دروازه کاخ، تالار تخت، و تالار احتمالی ضیافتی که تمام بازدید کنندگان را به حیرت وامیدارد. اگر کسی از عزیزان با کتاب استر آشنایی داشته باشد و به آن محل برود میتواند در آنجا مردخای را تجسم کند که بر دروازه  کاخ ایستاده و در این حال خشایارشا پادشاه را بر تخت نشسته تجسم کند و استر را ببیند که برای قوم خود در پیشگاه او شفاعت میکند. و یا ضیافتهای که برای پادشاه و هامان در آنجا ترتیب داده شده بود. در کتاب استر نوشته شده هامان حاضر بود پول زیادی برای کشتار یهودیان آن زمان بپردازد. به این آیات توجه کنید:
اگر پادشاه را پسند آید حکمی نوشته شود که ایشان {یهودیان} را هلاک سازید و من دو هزار وزنه نقره {معادل 35 میلیون یورو} بدست عاملان خواهم داد تا آنر بخزانه پادشاه بیاورند* آنگاه پادشاه انگشتر خود را از دستش بیرون کرده آنرا به هامان بن همداتای احاجی که دشمن یهود بود داد* و پادشاه به هامان گفت هم نقره و هم قوم {یهود} را به تو دادم تا هر چه در نظرت پسند آید به  ایشان بکنی* پس کاتبان پادشاه را در روز سیزدهم ماه اول احضار نمودند و بر وفق آنچه هامان امر فرمود به اسیران پادشاه و بوالیانیکه بر هر ولایت بودند و بر سروران هر قوم مرقوم شد* بهر ولایت موافق خط آن و بهر قوم موافق زبانش به اسم اخشورش پادشاه مکتوب کردند و به مهر پادشاه مختوم شد* و مکتوب بدست چاپاران {اسب سواران} به همه ولایتهای پادشاه فرستاده شد تا همه یهودیان را از جوان و چیر و طفل و زن در یک روز یعنی سیزدهم ماه دوازدهم که ماه آذار{یکی از ماه های یهودیان} باشد هلاک کنند و بکشند و تلف سازند و اموال ایشانرا غارت کنند* و تا این حکم در همه ولایتها رسانیده شود سوادهای مکتوب به همه قومها اعلان شد که در همانرور مستعد باشند* پس چاپاران بیرون رفتند و ایشانرا بر حسب فرمان پادشاه شتابانیدند و این حکم در دارالسطنه شوشن نافذ شد و پادشاه و هامان بنوشیدن نشستند اما شهر شوشن مشوش بود.        کتاب استر باب سوم آیات 9 تا 15.
باور کنید دوستان عزیز هامان شاید در فکر این بود که با طرح این ایده پاداشی هم از پادشاه بگیرد و بر ثروت خود که از کوروش کبیر به او داده شده بود اضافه کند.
اما خداوند استر را برای همچون روزی انتخاب کرده بود تا از مقام خود در دربار استفاده کند. به این آیه توجه کنید:
بلکه اگر در این وقت تو ساکت بمانی راحت و نجات برای یهود از جای دیگر {منظور از طرف خدا} پدید خواهد شد اما تو و خاندان پدرت هلاک خواهید گشت و کیست بداند که به جهت چنین وقت به سلطنت نرسیده* پس استر فرمود به مردخای جواب دهید* که برو و تمامی یهود را که در شوشن یافت میشود جمع کن و برای من روزه گرفته سه شبانه روز چیزی مخورید و میاشامید و من نیز با کنیزانم همچنین روزه خواهیم داشت و به همین طور نزد پادشاه داخل خواهم شد اگرچه خلاف حکم است و اگر هلاک شدم هلاک شدم* پس مردخای رفته موافق هر چه استر وی را وصیت کرده بود عمل نمود.
کتاب استر باب 4 آیات 14 تا 17.
حال به زمان معجزه آسای خدا قادر مطلق در اجرای هدف اش توجه کنید: مردخای پسر عموی استر
 
 از توطئه ای که برای کشتن پادشاه طرح شده بود باخبر شد. او پادشاه را از این امربا خبر ساخت و جانش را نجات داد اما در آن وقت به او پاداشی ندادند. به این آیات توجه کنید:
در آن ایام حینی که مردخای در دروازه پادشاه نشسته بود دو نفر از خواجه سرایان پادشاه و حافظان آستانه یعنی بغتان و تارش غضبناک شده خواستند که اخشورش پادشاه دست بیندازند* و چون مردخای از این امر اطلاع یافت استر ملکه را خبر داد و استر پادشاه را از زبان مردخای مخبر ساخت* پس این امر را تفحض نموده صحیح یافتند و هر دوی ایشانرا بردار کشیدند و این قصه در حضور پادشاه در کتاب تواریخ ایام مرقوم شد.
کتاب استر باب دوم آیات 21 تا 23.
یک روز که پادشاه دچار بی خوابی شد به جای درخواست پزشک و حکیمان خود دستور داد که یادداشت های مربوط به سلطنت خود را بیاورند. به این آیه توجه کنید:
در آنشب خواب از پادشاه برفت و امر فرمود که کتاب تذکره تواریخ ایام را بیاورند تا آنرا در حضور پادشاه بخوانند.    کتاب استر باب 6 آیه 1.
پادشاه در هنگام خواندن آن متوجه شد که مردخای او را از توطئه قتل خویش مطلع ساخته و هیچ گونه پاداشی بابت این کار دریافت نکرده است. به این آیات توجه کنید:
در آنشب خواب از پادشاه برفت و امر فرمود که کتاب تذکره تواریخ ایام را بیاورند تا آنرا در حضور پادشاه بخوانند* و در آن نوشته یافتند که مردخای در باره بغتان و ترش خواجه سرایان پادشاه و حافظان آستانه وی که قصد دست درازی بر اخشورش پادشاه کرده بودند خبر داده بود* و پادشاه پرسید که چه حرمت و عزت به عوض این (خدمت) به مردخای عطا شد بندگان پادشاه که او را خدمت میکردند جواب دادند که برای او چیزی نشد. 
 کتاب استر باب 6 آیه 1 تا 3.
حال هامان به دربار آمده و از پادشاه اجازه یافت تا تمامی یهودیان را بکشند و این امر شامل دشمن او یعنی مردخای نیز می شد. حال به این آیات و معجزه توجه کنید:
پادشاه گفت کیست در حیاط و هامان به حیاط بیرونی خانه پادشاه آمده بود تا به پادشاه عرض کند که مردخای را برداری که برایش حاضر ساخته بود مصلوب کنند* و خادمان پادشاه وی را گفتند اینک هامان در حیاط ایستاده است پادشاه فرمود تا داخل شود* و چون هامان داخل شد پادشاه می را گفت با کسی که پادشاه رغبت دارد که او را تکریم نماید چه باید کرد؟ و هامان خود فکر کرد کیست غیر از من که پادشاه بتکریم نمودن او رغبت داشته باشد* پس هامان به پادشاه گفت برای شخصیکه پادشاه بتکریم نمودن او رغبت دارد*  لباس ملوکانه را که پادشاه میپوشد و اسبی را که پادشاه بر آن سوار میشود و تاج ملوکانه را که بر سر او نهاده میشود بیاورند* و لباس و اسب را بدست یکی از امرای مقربترین پادشاه بدهند و آن را به شخصی که پادشاه نمودن او رغبت دارد بپوشانند و بر اسب سوار کرده در کوچه های شهر بگردانند و پیش روی او ندا کنند که با کسی که پادشاه بتکریم نمودن او رغبت دارد چنین کرده خواهد شد* آنگاه پادشاه به هامان فرمود آن لباس و اسب را چنانکه گفتی بتعجیل بگیر و با مردخای یهود که در دروازه پادشاه نشسته است چنین معمول دار و از هر چه گفتی چیزی کم نشود* پس هامان آن لباس و اسب را گرفت و مردخای را پوشانیده و او را سوار کرده در کوچه های شهر گردانید و پیش روی او ندا میکرد که با کسی که پادشاه بتکریم نمودن او رغبت دارد چنین کرده خواهد شد.
کتاب استر باب 6 آیات 4 تا 11.
با خواندن آیات فوق متوجه میشویم که چقدر برای هامان دردناک بود که بیایید و مردخای را بر اسبی شاهانه در تمامی شهر بگرداند و به مردم بگوید که این شخص مورد تکریم پادشاه است.
خدا به استر این حکمت را بخشید که دو ضیافت ترتیب دهد. اولین و نخستین ضیافت برای این برگذار شد که پادشاه را بر آن داشت تا باری دیگر درخواست او را بپذیرد. اما پس از آن شب مطبوع که در آن از پادشاه بخوبی پذیرایی شد، پادشاه وعده داد   که در خواست استر را پیش از آنکه بشنود  محیا کند. استر که نظر مساعد پادشاه را بدست آورده بود، او و هامان را برای ضیافت دوم دعوت کرد که در آن قرار بود برای قوم خویش و همچون خودش در خواست حمایت کند و توطئه هامان برای قتل عام یهودیان را افشاء کند. در نتیجه هامان با همان داری که برای مردخای مهیا کرده بود مصلوب شد و غضب پادشاه فروکش کرد. در این رابط به کتاب استر مراجعه میکنیم:
آنگاه حربونا یکی از خواجه سرایانی که در حضور پادشاه میبودند گفت اینک دار پنجاه ذراعی نیز که هامان آنرا بجهت مردخای که آن سخن نیکو را برای پادشاه گفته است مهیا نموده در خانه هامان حاضر است پادشاه فرمود که او را بر آن مصلوب سازید* پس هامان را برداریکه برای مردخای مهیا کرده بود مصلوب ساختند و غضب پادشاه فرو نشست.    کتاب استر باب 7 آیات 9 و 10.
بعد از آن همانطوری که در زمان داریوش رایج بود سواران یا پیک سریع پادشاهی فرمان دوم امپراطوری را با سرعت به تمام ولایتهای تحت سیطره ایران بردند تا یهودیان را رهایی دهند. به این آیات توجه کنید:
و مکتوب را به اسم اخشورش پادشاه نوشت و به مهر پادشاه مختوم ساخته آنها را بدست چاپاران اسب سوار فرستاد و ایشان بر اسبان تازی که مختص خدمت پادشاه و کره های مادیانهای او بودند سوار شدند* و در آنها پادشاه به یهودیان که در همه شهرهای بودند اجازت داد که جمع شده به جهت جان های خود مقاومت نمایند و تمامی قوت قومها و ولایتها را که قصد اذیت {قتل} ایشان میداشتند با اطفال و زنان ایشان هلاگ سازند و بکشند و تلف نمایند و اموال ایشان را تاراج کنند.   کتا استر باب 8 آیات 10 و 11.
شاید  برای دوستان و حق جویان عزیز سوالی مطرح شود که چرا پادشاه فرمان نداد تا حکم اول و یا فرمان اول باطل شود و فرمان و دستور او این بود که یهودیان از خود مقاومت نشان دهند و زندگی خود را در برابر کسانی که قصد جان آنها را داشتند نجات دهند؟  جواب این سوال را باید این طور پاسخ دهم چون در گذشته اگر پادشاهی حکمی صادر میکرد دیگر کسی حق ابطال آن حکم را نداشت و به قول معروف در آن زمان حرف مرد یکی بود و تغییر نمیکرد. اگر به آیه 8 باب 8 کتاب استر نگاهی بیاندازیم به این موضوع اشاره شده است. خواهش میکنم به این آیه توجه کنید:
و شما آنچه را که در نظرتان پسند آید به اسم پادشاه به یهودیان بنویسید . آنرا به مهر پادشاه مختوم سازید زیرا هر چه با اسم پادشاه نوشته شود و به مهر پادشاه مختوم گردد کسی نمیتواند آن را تبدیل نماید.
برای همین پادشاه فرمان دیگری نوشت و به یهودیان حق دفاع از خود را داد و به این طریق بدون آنکه فرمان اول او باطل شود راه نجات آنها را فراهم کرد. کلام خدا میفرماید که پادشاه فرمان داد تا به 127 زبان ایالات امپراطوری پارسی از هند تا اتیوپی ترجعه شود تا همه امتهای این ولایتها فرمان را دریافت کنند:
پس در آن ساعت در روز بیست و سوم که ماه سیوان باشد کاتبان و والیان و روسای ولایتها یعنی صد و بیست و هفت ولایت که از هند تا حبش {اتیوپی} بود نوشتند به هر ولایت موافق خط  آن و به هر قوم موافق زبان آن و به یهودیان موافق خط و زبان {عبری} ایشان.        کتاب استر باب 8 آیه 9.
با فرمان پادشاه ایران، یهودیان بسیار شاد و خوشحال شدند:
و در همه ولایتها و جمیع شهرها در هر جائیکه حکم و فرمان پادشاه رسید برای یهودیان شادمانی و سرور و یزم و روز خوش بود و بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند زیرا که ترس یهودیان برایشان مستولی گردیده بود.   
  کتاب استر باب 9 آیه 17.
و بدین ترتیب عید پوریم بنیان گذاشته شد تا رهایی یهودیان را گرامی بدارند. در این عید یهودیان نمایشنامه هایی در رابطه زندگی هامان و استر اجرا میکنند و  هر بار که نام هامان دشمن یهودیان آن زمان برده میشود شیپوری نواخته میشود تا به گونه ای نماد قدرت ماهان در آن زمان زیر سوال برود.
دوستان و حق جویان گرامی چنانکه کلام خدا در کتاب امثال میفرماید:
تکبر شخص را پست میکند اما مرد حلیم دل بجلال خواهد رسید.
سقوط و هلاکت هامان از تکبر او بود و چنین اشخاصی نابود خواهند شد.
در کتاب مقدس آمده است:
خدا با متکبران مقاومت میکند و فروتنان را فیض می بخشد.  اول پطرس باب 5 ایه 5.
در خاتمه بنویسم همیشه باید از خود سوال کنیم آیا من همانند هامان روحی متکبر دارم یا حلیم چنانکه خداوند از ما انسانها انتظار دارد؟
پایان قسمت سوم
 قسمت چهارم :  قدرت عیلام و پایتخت مادها و پارسیها
 
برادر شما یوحنا

هیچ نظری موجود نیست: