۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

کتاب مقدس و ایرانیان قسمت چهارم

دارلسلطنه شوشن
 
واقع در شمال اهواز و نزدیکی شهر اندیمشک 19 بار در کتاب استر و همچون کتاب نحمیا و دانیال نبی ذکر شده است به این آیات توجه کنید:
کلام نحمیا ابن حکایا در ماه کسلو {یکی از ماه های عبرانی} درسال بیستم هنگامیکه من در دارالسطنه شوشان بودم واقع شد.         کتاب نحمیا باب اول آیه اول.
و در رویا نظر کردم و میدیدم که من در دارلسطنه شوشن که در ولایت عیلام میباشد بودم و درعالم رویا دیم که نزد اولای میباشم.          کتاب دانیال نبی باب 8 آیه 2.
شوشن نه تنها پایتخت باستانی امپراطوری عیلام بود بلکه بعد از تصرف بابل به دست کوروش پایتخت امپراطوری ماد و پارس شد.  بعضی از محقیقان معتقد هستند که اکباتان {همدان} که در غرب ایران واقع است بخاطر هوای خنکش اقامتگاه تابستانی پادشاهان بود و تخت جمشید که در شمال شهر شیراز واقع است پایتخت تشریفاتی برای مراسمی همچون عید نوروز بوده است.
دوستان و حق جویان گرامی، اگر به خواهیم به پیشینه تاریخی عیلام و شوش نگاه کنیم میبینیم که شوشن در حدود 220 کیلومتری شمال همیشه خلیج فارس و در شرق رود دجله در دشتی واقع شده که ادامه بین النهرین {رودخانه های دجله و فرات} جنوبی میباشد.
برای شهر شوش سه نام بکار برده شده است: شوشن در کتاب مقدس، سوزا در تاریخ عمومی غریبان، و شوش در ایران امروزی. عیلام منطقه اطراف شوشن بوده حفاریهای در شوش نشان داده که این شهر از 4000 سال قبل از میلاد و تا 1200 میلادی مسکونی بوده است.  شوشن در ابتدا پایتخت حکومتی کوچک بود که از مردمانی کوه نشین با پیروزیها و شکستهای متعدد و تاریخی برای مردمان آن سرزمین بود. چنانکه تاریخ میگوید عیلامیان توسط حمورابی پادشاه بابل که در سالهای 1750 تا 1792 قبل از میلاد حکومت میکرد شکسته شد. برای اطلاعات بیشتر این را یادآوری کنم حمورابی همان پادشاهی است که (قانون حمورابی ) را تدوین کرد. جالب اینجاست که شریعت مشهور حمورابی بر حسب تصادف در ویرانه های شوش در سال 1902 کشف شد و تا به امروز موجود میباشد.
 
از سال 1175 تا 1650 قبل از میلاد عیلام و بابل هر دو تحت فرمانروایی (کاسیها) لرستان امروزی قرار گرفت. بعد از آن عیلام برای مدتی تبدیل به حکومت مستقل شد.
بعد از آن قوم های متفاوت مثل آشور به رهبری سنخاریب و آشور بانیبال و بابل به رهبری نبوکدنصر به عیلام حمله کردند و این شهر را تصرف کردند بعد از آن عیلام بخشی از امپراطوری ماد و پارس {ایران} شد به همراه  دارالسطنه {کاخ} در شوشن.
در تخت جمشید سنگ نوشته ای است در قسمت پلکان شمالی کاخ آپادانا که نشان میدهد سربازان مادی و پارسی و عیلامی حافظ تاج و تخت پارس بودند. همچنین نوشته ای به زبان عیلامی در کنار نوشته پارسی دیده میشود.
روایتهای زیادی است که نشان میدهد آرامگاه دانیال نبی در شوشن {شوش} واقع میباشد. ولی واقعا مدرکی در دسترس نمیباشد که نشان  دهد دانیال نبی در آن زمان در شوشن بوده باشد. چون اشاره دانیال در کتاب خودش به حضور فیزیکی نبوده بلکه اشاره او در رویا میباشد. به آیه توجه کنید:
و در رویا نظر کردم و میدیدم که من در دارلسطنه شوشن که در ولایت عیلام میباشد بودم و درعالم رویا دیم که نزد اولای میباشم.          کتاب دانیال نبی باب 8 آیه 2.
در این بین گفته های زیادی روایت شده که به یکی از آنها که مربوط به احادیث یهودیت میباشد اشاره میکنم که در قرون اولیه روایت شده است. میگویند که در میان یهودیان شوشن در مورد قبر دانیال نبی مشاجره وجود داشته است. یهودیانی که در آن سوی رودخانه زندگی میکردند جای که قبر دانیال نبی واقع بود مردمانی ثروتمند بودند اما آنانی که در سوی دیگر رودخانه زندگی میکردند مردمانی فقیر بودند. میگویند برای توقف مشاجره جایگاه تابوت دانیال نبی هر سال از یک سوی  رودخانه به سوی دیگر جابجا میشد که سرانجام یکی از پادشاهان ایران دستور داد تا تابوت را درست در وسط پلی که بر روی رودخانه قرار داشت از زنجیرها آویزان کنند.
دوستان و حق جویان گرامی، اگر به تاریخ عیلام در کتاب مقدس نگاه کنیم میبینم که عیلام یکی از پسران سام و نوه نوح میباشد. به این آیه توجه کنید:
پسران سام عیلام و آشور و افکشاد و لود و آرام.        کتاب پیدایش باب دهم آیه 22.
ابراهیم برادر زاده خود لوط را از دست کدرلاعمر ملک عیلام که او را به اسارت در آورده بود رهایی داد. برای اطلاعات بیشتر به باب 14 از کتاب پیدایش مراجعه کنید.
پادشاه آشور برخی از مهاجرنشینان عیلامی را در جای یهودیان متعلق به ده قبیله شمال  که سر به شورش گذاشته بودند اسکان داد و این یهودیان را به اسارت برد.
خدای قادر مطلق عیلامیان را توسط بابلیها به رهبری نبوکدنصر مورد داروی قرار داد. به این آیات توجه کنید:
کلام خداوند در باره عیلام که بر ارمیاء نبی در ابتدای سلطنت صدقیا پادشاه یهودا نازل شده گفت* یهوه صبایوت چنین میگوید اینک من کمان عیلام و مایه قوت ابشانرا خواهم شکست* و چهار باد را از چهار سمت آسمان بر عیلام خواهم وزانید و ایشانرا بسوی همه این بادها پراکنده خواهم ساخت بحدیکه هیچ امتی نباشد که پراکندگان عیلام نزد آنها نباشد* و اهل عیلام را بحضور دشمنان ایشان و بحضور آنانیکه قصد جان ایشان دارند مشوش خواهم ساخت و خداوند میگوید که برایشان بلا یعنی حدت خشم خویشرا وارد خواهم آورد و شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاد تا ایشانرا تا به الکل هلاک سازم.
کتاب ارمیاء نبی باب 49 آیات 34 تا 37.
در آنجا عیلام و تمامی جمعیتش هستند قبرهای ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان مقتول و از شمشیر افتاده اند و به اسفلهای زمین نامختون فرود رفته اند زیرا که در زمین زندگان باعث هیبت بوده اند پس با آنانیکه به هاویه فرود میروند متحما خجالت خویش خواهند بود* بستری برای او و تمامی جمعتیش در میان مقتولان قرار داده اند قبراها ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان نامختون و مقتول شمشیراند زیرا که در زمین زندگان باعث هیبت بودند پس با آناینکه به هاویه فرود میروند متحمل خجالت خویش خواهمد بود در میان کشتگان قرار داده شد.      کتاب حزقیال نبی باب 32 آیات 24 و 25.
مادها به کمک عیلامیان امپراطوری بابل را در هم شکستند. برای اطلاعات بیشتر به کتاب اشعیاء نبی باب 21 آیات 2 تا 10 و همچنین باب 22 آیات 1 تا 6 مراجعه کنید.
کلام خدا در مورد عیلام در کتاب مقدس نبوت میکند در کتاب اشعیاء نبی باب 11 آیات 10 تا 16 نبوتی در مورد احیای اسرائیل آمده است. در آیه 10 همین باب میگوید:
در آنروز واقع خواهد شد که ریشه یسی به جهت علم قومها برپا خواهد شد و امتها آنرا خواهند طلبید و سلامتی او با جلال خواهد بود.
ریشه یسی یعنی (مسیح عیسی)
همچون علمی برای تمامی قوم ها و امتها بر پا خواهد شد و ایشان او را خواهند طلبید. در آیه 11 همین باب میگوید:
و در آنروز واقع خواهد گشت که خداوند بار دیگر دست خود را دراز کند تا بقیه قوم خویشرا که از آشور و مصر و فتروس و حبش و عیلام و شنعار و حمات و از جزیره های ئریا باقی مانده باشند باز آورد.    
نبوت دیگری در کتاب مقدس در مورد عیلام در کتاب ارمیاء نبی باب 49 آیات 35 تا 39 میباشد که در آیه 35 چنین میگوید:  اینک کمان عیلام ... را خواهم شکست.  در حقیقت عیلامیان به عنوان کماندار بسیار شهرت داشتند. به این آیات توجه کنید:
زیرا اینک من جمعیت امتهای عظیم را از زمین شمال برمیانگیزانم و ایشانرا بر بابل میآورم و ایشان در برابر ان صف آرائی خواهند نمود و در آنوقت گرفتار خواهد شد تیرهای ایشان مثل تیرهای جبار هلاگ کننده که یکی از آنها خالی برنگردد خواهد بود.
کتاب مقدس باب 50 آیه 9.
و عیلام با افواج مردان و سواران ترکش را برداشته است و قیر سپر را مکشوف نموده است.       کتاب اشعیائ نبی باب 22 آیه 6.
در ادامه آیات 38 و 39 باب 49 کتاب ارمیاء نبی میگوید: خداوند میگوید در ایام آخر اسیران عیلام را باز خواهم آورد. این مشابه است با ترجمه انگلیسی کینگ جیمس.
ولی در آینده عیلام را دوباره کامیاب خواهم ساخت.  بقیه این بحث در باره مجازات الهی بر عیلام و پراکنده شدن اسیران آن در میان ملتهای مختلف در اثر خشم خدا سخن میگوید. از طرز بیان آیه ما باید پی ببریم که این وقایع در آینده رخ خواهد داد. بطور کلی چنین تفسیر میشود که این وقایع قبلا رخ داده اند. (توجه داشته باشید دوستان و حق جویان گرامی که علاوه بر باب 49 آیه 39 از کتاب ارمیاء نبی جمله   کامیاب خواهم ساخت  در ارمیاء باب 48 آیه 47 در مورد موآب و در باب 49 آیه 6 در مورد عمونیان به کار رفته است.)  امپراطوری های عیلام و بابل به دست ماد و پارسها به رهبری کوروش کبیر مغلوب شدند. کوروش، پادشاه عیلام را برکنار ساخت و تخت خود  را در عیلام برپا کرد.
به این آیه توجه کنید:
وخداوند میگوید من کرسی خود را در عیلام برپا خواهم نمود و پادشاه و سروران را از آنجا نابود خواهم ساخت.        کتاب ارمیاء باب 49 ایه 38.
و به این صورت عیلام تبدیل به کشوری شد که تابع کوروش کبیر باشد و این نشان میدهد که این نبوت قبلا اتفاق افتاده است. عبارت   در ایام آخر  در ارتباط با کامیابی عیلام به کار رفته و نه بازگشت مردم به آن.
اما تفسیر دیگری بر این تاکید دارد که منظور از   ایام آخر   در این نبوت در مورد زمانی سخن میگوید که هنوز فرا نرسیده است. بعضی دیگر عقیده دارند که این عبارت در مورد ایرانیان زمان ما اتفاق خواهد افتاد و یا افتاده است. چرا که مثلا تا سال 1356 شمسی چنانکه آمار کلیساهای ایران نشان میداد فقط حدود 250 نفر مسیحی ایرانی وجود داشت که از زمینه اسلامی به مسیحیت رو آورده بودند ولی در حال حاضر این رقم به 51000 نفر رسیده و روز به روز به آن اضافه میشود. برای ایشان این تحقق نبوت  ایام آخر   است که اسیران عیلام را باز میآورد. برخی دیگر  به این باور هستند که چون عیلام بخشی از سرزمین ایران امروزی بوده و میباشد پس آیه های 35 و 36 باب 49 کتاب ارمیاء نبی به انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 شمسی اشاره دارد که  سبب شد ایران به جمهوری اسلامی تبدیل شود و از سیاستهای جدید و اقتصادی خاصی برخوردار شود و بسیاری از ایرانیان ترک وطن کردند و در سراسر جهان پراکنده شدند. تا سال قبل از 2012 میلادی طبق آماری که از سازمان مهاجرت بدست آوردم حدود  86000 نفردر استرالیا 180000 نفر در آلمان 100000 نفر در انگلستان 160000 نفر در کانادا 1420000 نفر در آمریکا 100000 نفر در کویت 140000 نفر در پاکستان 820000 نفر در ترکیه 350000 نفر در دیگر دولتهای خلیج همیشه فارس و 250000 نفر در عراق بودند که بیشتر آنها بابت اتفاقاتی که در سالهای اخیر در این کشور اتفاق افتاد از این کشور مهاجرت و به دیگر کشورها نقل و مکان کردند و هزاران هزار ایرانی دیگر در دیگر کشورهای دنیا ساکن هستند. در این مورد به این آیات توجه کنید:
کلام خداوند در باره عیلام که بر ارمیاء نبی در ابتدای سلطنت صدقیا پادشاه یهودا نازل شده گفت* یهوه صبایوت چنین میگوید اینک من کمان عیلام و مایه قوت ابشانرا خواهم شکست* و چهار باد را از چهار سمت آسمان بر عیلام خواهم وزانید و ایشانرا بسوی همه این بادها پراکنده خواهم ساخت بحدیکه هیچ امتی نباشد که پراکندگان عیلام نزد آنها نباشد* و اهل عیلام را بحضور دشمنان ایشان و بحضور آنانیکه قصد جان ایشان دارند مشوش خواهم ساخت و خداوند میگوید که برایشان بلا یعنی حدت خشم خویشرا وارد خواهم آورد و شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاد تا ایشانرا تا به الکل هلاک سازم*
و خداوند میگوید من کرسی خود را در عیلام بر پا خواهم نمود و پادشاه و سروران را از آنجا نابود خواهم ساخت* لیکن خداوند میگوید در ایام آخر اسیران عیلام رت باز خواهم آورد.
کتاب ارمیاء نبی باب 49 آیات 34 تا 39.
یکی از تفسیرهای معتبر در مورد آیه 38  میگوید: اشاره به پادشاه در این آیه اشاره به محمد رضا پهلوی میباشد که با روی کار آمدن جمهورس اسلامی ایران  رژیم او سقوط کرد و از بین رفت
و سروران در این آیه شاره به رهبران جمهوری اسلامی میباشد که در آینده برای آنها اتفاق خواهد افتاد. در آیه 39 اشاره به اسیران عیلام در ایام آخر در مورد بازگشت بسیاری از ایرانیانی است که در حال حاضر در دیگر کشورها اقامت دارند. اگر این نبوت درست باشد پس باید نتیجه گرفت قسمتی از آیه 38 و 39 هنوز جامه عمل نپوشیده است.
به اطلاع دوستان عزیز میرسانم بعد از یکی، دو مقاله در مورد کتاب مقدس تصمیم گرفتم مقاله ای در مورد اینکه چرا مسلمان نیستم نگارش کنم. این مقاله در جواب دوستانی است که به اصرار سوال میکنند نظر شما در مورد پیامبر اسلام و کتاب قرآن چیست؟
البته نوشته های مقاله مذکوردر آینده نزدیک  با اشاره به اسناد اسلامی ، قرآنی و منابع محقیقان اسلامی میباشد و هیچ منظوری از توهین و اهانت در مورد اسلام نمیباشد.
 

برادر شما یوحنا.

هیچ نظری موجود نیست: